وقتی که نیو مسخره‌بازی در می‌آورد

بيب...بييييييييييييييب...بيب... بييييييييييييييب كليك....بيب...با سلام.من تنك ، اپراتور شما هستم. هم اكنون اينجا نيستم.رفتم دستشويي .20 دقيقه بعد برمي گردم.لطفا بعد از شنيدن بوق پيام خودتون رو اينجا بزاريد.متشكرم. نيو در حاليكه به سرعت در حال فرار است و نفس نفس ميزند...آهاي ...تنك منم نيو.ميدونم كه اونجايي.زودباش يه تلفن اين نزديكيها پيدا كن منو برگردون.اين يارو مامور اسميت دنبالمه .بجنب لامصب.(تق...تق...فيشو فيشو..صفير گلوله هاي شليك شده از اسلحه مامور اسميت)...زودباش .الان دخلمو مي اره.....آخ...آخ..سوختم.اين (...)منو زد... چند لحظه سكوت.صداي پاي مامور اسميت كه به آرومي نزديك ميشه.صداي مسلح شدن كلت مامور اسميت:خداحافظ آقاي اندرسون.بنگ!بنگ!بنگ...... كارگردان :كات!...اي بابا بازم كه اين نيو مردش.اين روزا هي تند تند مي ميره.اما من مي دونم چه مرگشه.بريد اين ترينيتي رو پيدا كنيد بگين بيادماچش كنه ،شايد دوباره زنده بشه اين لامصب...دِبرو ديگه.