ققنوس

مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
زبامي كه برخاست [ دوباره نشيند ] ...... چَرا؟ جاي ديگه اي نداره كه بره.
حالا بايد حتما يه جا بگيره بشينه ؟  نميشه همين طورتنهايي اونقدر بپر بپر بكنه تا بميره؟

بعد از تحرير : خوشبختانه تلاشهاي شبانه روزي اينجانب به ثمر رسيد و تونستم يه نفر ديگه رو مبتلا به شغل شريف وبلاگ نويسي بكنم. كار سختي بود. علي رنجي از بچه هاي نشريه ديواري طنز شيپور حالا به جاي اينكه سر رسيد كهنه اش رو سياه بكنه ، قصد داره تو وبلاگ تقديم به ازمه با عشق و نكبت بنويسه. يكي دونفر ديگه هم هستن كه در شرف ابتلا هستن.منتها اونها يه خورده عملشون بالاست و ابتلا شون حالا حالا ها كار مي بره. خدا آخر و عاقبت همه مون رو خير بكنه.

بازم بعد از تحريرقالب قبلي خسته ام كرده بود.فعلا با اين يكي مي چرخيم ببينيم بعدا چي ميشه.