بودن يا نبودن؟

0 نظر
سفيد پوشيده بودم با موي سياه
اكنون سياه جامه ام با مويي كه نيست
» ادامه مطلب

بزرگداشت محمد اوراز

0 نظر

مراسم بزرگداشت محمد اوراز كوهنورد فقيد تيم ملي ، پنج شنبه همين هفته .همراه با پخش فيلم حادثه سقوط بهمن كه منجر به مرگ ايشان گرديد.با حضور محمد حسن نجاريان عضو تيم ملي كوهنوردي و يكي از فاتحين ايراني قله اورست. محل برگزاري احتمالا در فرهنگسراي سهروردي زنجان.به محض مشخص شدن محل برگزاري حتما بهتون اطلاع مي دم.
اطلاعات تكميلي:محل برگزاري مراسم سالن آموزش و پرورش زنجان .(چهارراه سعدي روبروي بانك مسكن). ساعت برگزاري هم 4 تا 6 بعد از طظهر روز پنجشنبه همين هفته .
» ادامه مطلب

؟ do you want play again

0 نظر
صبح كه از خواب بيدار مي شم يه منو مي اد جلوي چشم ام به اين مضمون:

Load game
New game
Option
Credit
Quit

قاعدتا اگه بخوام امروزم مثل ديروزم نباشه بايد برم سراغ New Game . ولي تو 99.99% مواقع مي رم سراغ load game و طبق روال هميشگي بازي روزانه ام روشروع مي كنم. Option رو هم كه قبلا تنظيم كردم. تو Credit هم غير از مشخصات والدينم چيز ديگه اي پيدا نمي كنم. Quit هم كه تكليف اش مشخصه. به قول پرويز شاپور براي مردن تا آخرين روز وقت داريم . فقط مي مونه كدهاي تقلب و نسوز كننده اين بازي كه تا حالا گيرشون نيوردم و شك دارم تا حالا كسي اونها رو داشته باشه . بعد تا شب هي بازي مي كنم و بازي مي كنم و بازي مي كنم تا جونم در بياد....
زندگي همينه . چه بخواهيم ، چه نخواهيم كدهاش رو برامون نوشتن ، فقط بايد اون رو بازي كنيم.
» ادامه مطلب
0 نظر
Unbreak my heart
Don't leave me in all this pain....
Don't leave me out in the rain
Come back and bring back my smile
Come and take these tears away
I need your arms to hold me now
The nights are so unkind
Bring back those nights when I held you beside me....

Unbreak my heart
Say you'll love me again
Undo this hurt that you caused
When you walked out the door
And walked out of my life
Uncry these tears....
I cried so many nights....
Unbreak my heart
My heart....

Take back that sad word good-bye
Bring back the joy to my life....
Don't leave me here with these tears
Come and kiss this pain away
I can't forget the day you left
Time is so unkind
And life is so cruel without you here beside me....

Unbreak my heart
Say you'll love me again
Undo this hurt that you caused
When you walked out the door
And walked out of my life
Uncry these tears....
I cried so many nights....
Unbreak my heart
My heart....

Oh don't leave me in all this pain....
Don't leave me out in the rain....
Bring back the nights when I held you beside me....
Unbreak my heart
Say you'll love me again
Undo this hurt that you caused
When you walked out the door
And walked out of my life
Uncry these tears....
I cried so many nights....
Unbreak my heart
My heart....

Unbreak my heart
Un-break my heart....
Oh baby
Come back and say you love me
Unbreak my heart
Sweet darlin'....
Without you I just can't go on
Can't go on....


يه خورده ياد ترم سوم و چهارم دانشگاه افتادم.گناه كه نكردم.
» ادامه مطلب

جان سخت

0 نظر

کسی می دونه کجا می شه از این زیرپیراهن های کثیف و روغنی که بروس ویلیس پوشید و تبدیل شد به جان سخت ، می فروشن؟ این روزها فکر می کنم از جان سخت بودن فقط همین یه زیر پیراهن رو کم داشته باشم.اون قدر که […] جون شدم...

» ادامه مطلب

کم

0 نظر
گفتنش خیلی سخته.ولی خوب مثل اینکه رسما کم اوردیم...
» ادامه مطلب

داوری

0 نظر
Bahram Sadeghi Short Story Awards

حتما شما هم خبر دارید که یه مسابقه اینترنتی داستان کوتاه ( یادواره بهرام صادقی ) در حال برگزاریه . تصمیم گرفتم که برم و تو اون مسابقه شرکت کنم.منتها باید یه خورده بهم کمک کنید.من از بین داستانهام این دو تا داستان رو انتخاب کردم . ولی باید فقط یه داستان رو برای مسابقه بفرستم . به نظر شما کدوم یکی از دو تا داستان زیر رو براشون بفرستم؟


پيپ
مزه شكلات سمي كه در حال جويدنش بود ، زياد هم به تلخي نمي زد.مزه تلخ سم تقريبا در شيريني شكلات محو شده بود.با هر بار جويدن ، مزه و بوي كاكائو در تمام وجودش پخش مي شدو اورا به شدت به ياد بوي توتون پيپ پدر بزرگش مي انداخت و هوس كشيدن پيپ را در جانش مي دواند. نگاهي به ساعت انداخت .آن طور كه دوستش گفته بود سم در عرض يكساعت عمل مي كرد و او تقريبا 50 دقيقه ديگر فرصت داشت. كمي فكر كرد.از جايش بلند شد و لباسهايش را پوشيد.شال گردن قهو ه اي رنگي را كه ديروز خريده بود به دور گردنش انداخت. در را باز كرد .بوي شيرين برف شامگاهي ته گلويش را سوزاند. صداي گنگ يك آهنگ قديمي از پنجره خاموش همسايه به گوش مي رسيد.نگاهي به كليساي انتهاي خيابان انداخت .در را به آرامي بست و در زير برف آرامي كه مي باريد رفت به طرف فروشگاه بزرگي كه در ابتداي خيابان مي درخشيد .رفت تا يك پيپ بخرد و براي اولين و آخرين بار در عمرش پيپ بكشد.
عزيزم تواونجايي؟
مرد در حاليكه در را پشت سرش مي بست فرياد زد:« عزيزم .من برگشتم.» . كت اش را در آورد. وارد آشپزخانه شد.زن آنجا بود. به آرامي به او نزديك شد و در آغوش اش گرفت.و اورابوسيد و در گوشش زمزمه كرد:« چقدر موهات خوشگل شده» زن خنديدو گفت :« درست همون طور كه مي خواستي.» و بوسه اش را پاسخ داد و گفت :« امروز شركت يه دستورالعمل جديد براي پختن غذاي موردعلاقه ات فرستاده بود.» . مرد لبخندي زدو از آشپزخانه خارج شد و رفت تا به حمام برود ...قبل از خواب در رختخواب ، از تماشاي زن سير نمي شد.موهاي زن رو بالش پخش شده بود و در زير نور طلايي رنگ شمع مي درخشيدند. مرد به آرامي گفت :« وقت خوابه» .زن با لبخند پاسخ داد :« من آماده ام» .مرد دستش را به آرامي به پشت گردن زن برد و پلاك كوچك نقره اي رنگ كوچك را لمس كرد. چشمهاي زن بسته شد و صداي وزوز موتور الكتريكي درون سينه اش خاموش شد . مرد به آرامي در حاليكه خود را براي خواب آماده مي كرد از خودش پرسيد:« هيچ وقت نفهميدم اين مدلهاي جديد خواب هم مي بينند يا نه .»


خیلی ممنون می شم اگه نظراتتون رو برم بگید...
» ادامه مطلب

چشم به راه

0 نظر

دستی به کرم به شانه ما نزدی
بالی به هوای دانه ما نزدی
دیری است چشم به راهت دارم
ای عشق سری به خانه ما نزدی


قابل توجه کلیه کسانی که فکر می کنن این وبلاگ خاصیت اش رو از دست داده و اینجانب کم اوردم ، این جانب مشغول خانه تکانی روحی هستم .این شعرها و مطالب چندروز گذشته هم ناشی ! از همین خونه تکانیه . زیاد نباید سخت گرفت .یکی دوز دیگه فکر کنم تموم بشه.( یعنی امیدوارم که تموم بشه)

» ادامه مطلب

باز هم همون جریان کهنه دو خط موازی؟

0 نظر

خيال خام پلنگ من به سوي ماه پريدن بود
و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود

پلنگ من دل مغرورم پريدو پنجه به خالي زد
كه عشق ماه بلند من وراي دست رسيدن بود

من و تو آن دو خطيم آري موازيان به ناچاري
كه هر دو باورمان زاغاز به يكدگر نرسيدن بود

گل شكفته خداحافظ اگرچه لحظه ديدارت
شروع وسوسه اي در من به نام ديدن و چيدن بود

شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به كام من
فريبكار دغل پيشه بهانه اش نشنيدن بود

اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شيپوري مدام گرم دميدن بود

چه سرنوشت غم انگيزي كه كرم كوچك ابريشم
تمام عمر قفس مي بافت ولي به فكر پريدن بود

همیشه نباید شعرهاو مطالبی رو که دوست داریم بیاریم بزاریم اینجا.اجازه بدین یه بار هم که شده یه مطلب یا شعری رو اینجا بنویسیم که ازش خوشمون نمی آد.چرا ازش خوشم نمی اد؟ اینش رو دیگه خودم هم نمی دونم...
» ادامه مطلب

برای این غم موزون چه شعرها که سرودند!

0 نظر

اگه یه موقعی ، (مثلا نصفه شب) تو سعدی شمالی (نزدیک پادگان) کنار خیابون منتظر تاکسی وایسادی و دیدی یه بنده خدا اون سرازیری رو سوار دوچرخه اش ، در حالی که ترانه " یه مایل دیگه… one more mile to go " از جناب کریس دبرگ رو بلند بلند می خونه ، به سرعت از جلوی تو رد می شه ، فکر نکنی که یه جورایی زده به سرش.
فقط یه خورده دلتنگه .
یعنی دلش گرفته
عجیب هم گرفته و فکر می کنه این ترنم موزون حزن تا ابد نمی خواد دست از سرش بکشه.
همین!

ONE More Mile To Go

When the valley's quiet with the snow,
And the train has one more mile to go,
To the station where my love will be,
She waits for me, she waits for me;

Now the lights are shining down below,
And I see the village that's my home,
And I see all the places that I love,
It's been so long, been away so long,
And I'm nearly home, one more mile to go;

There is joy for loved ones coming home,
And everyone has gone, I'm standing here alone,
But in the shadows I can see her face,
She comes to me, she's here for me;

And now a light is shining round the world,
It's a magic night for every boy and girl,
'Cos it's the time that all men dream of peace,
On Christmas eve, we dream of peace,
And we're nearly home, one more mile to go,
Yes we're nearly home, one more mile to go,
And we're nearly home, one more mile to go.

» ادامه مطلب

بايد يه نفر رو دوست داشته باشي

0 نظر
You can win the fight, you can grab a piece of the sky
You can break the rules but before you try
You gotta love someone
You gotta love someone

You can stop the world, steal the face from the moon
You can beat the clock, but before high noon
You gotta love someone
You gotta love someone

You've got one life with a reason
You need two hearts on one side
When you stand alone and there's no one there
To share the way it feels inside and baby

You can cheat the devil and slice a piece of the sun
Burn up the highway but before you run
You gotta love someone
You gotta love someone

When you're gonna play with fire
You let someone share the heat
When you're on your own and there's no one there
To cool the flames beneath your feet and baby

You can win the fight, you can grab a piece of the sky
You can break the rules but before you try
You gotta love someone
You gotta love someone

You gotta love someone
You gotta love someone

» ادامه مطلب

داغ

0 نظر

من از مصاحبت آفتاب مي آيم
كجاست
يه قوطي پپسي خنك؟


آن جاست . در يخچال . برو خودت بردار. مي شود ششصد تومان...
» ادامه مطلب

حسادت يا رفاقت؟

0 نظر

اين كه رفيق آدم برگرده بگه تو داري حسودي من رو مي كني ، يه خوبي داره ، يه بدي.بدي اون به اينه كه آدم مي فهمه همه اين ده، پونزده سال رو تو حق رفيق اش رفاقت نكرده ، بلكه حسادت كرده . يه خوبي هم داره اين كه ....چي داشتم مي گفتم؟...يادم رفت .... نمي دونم چرا تازگيها دچار فراموشي شدم و همه چيز زود ازيادم مي ره ...يه لحظه اجازه بدين... شايد يادم اومد .... اي بابا.... به كل يادم رفت چي داشتم مي گفتم...
خدا هم شما رو ، هم اون رفيق ات رو از اين بيماري فراموشي نجات بده .آمين!

» ادامه مطلب

گزين (1)

0 نظر

فعلا اين چند تا لينك رو داشته باشين تا ببينيم بعدا چي ميشه ( يا نميشه).


زير دوش آب داغ

اومد داخل و یه گوشه نشست . واسه ش چایی آوردن ، گفت نمی خوره و اون رو برگردوند .
سومین بچه مرد ساعتی پیش متولد شد . پسری بود زیبا .
مرد خوشحال بود . اما این سکوت توی خونه داشت دیوونه ش می کرد . بلند شد ، به کنار پنجره رفت . پنجره رو باز کرد ، بارون می اومد .
چشماش رو بست و با صدای بلند شروع به خندیدن کرد :
- قاه قاه قاه قاه ....

یکی حتما باید به اون بگه زنش مرده !


استامينوفن

اگه زمين صاف بود ميرفتم،به همه مقدسات قسم که تا آخرش ميرفتم..
حيف که گرده،هر چقدرم برم نهايتش اينه که ميرسم جايی که الان هستم...


privacy published

..ديشب كه خونه نيما متاليكا گوش كرديم متوجه شدم هفت سالي اقلا هس كه متاليكا گوش نكردم..در واقع خيلي كاراي ديگه هم هس كه فكر ميكني داري انجام ميدي ولي در واقع قرنيه طرفشون نرفتي ..بعد اگه از رفقاي مهندست مرض محاسبه رو "وا گرفته باشي"(به قول اصفهانيها‍‍ )ميشيني حساب ميكني ميبيني وقتي كه صرف سيگار كشيدن يا احوال پرسي الكي يا غيبت پشت سر ملت يا عوض كردن كانال تلويزيون ميكني خيلي بيشتر از زمانيه كه پاي بديهي ترين علائقت ميذاري..ولابد احساس مي كني درگيري و روزمرگي تو رو از خودت دور كرده..خب الاغي البته.


گاو و گلدون

تا كجا بايد رفت؟
تا اونجايي كه ديگه پاها روي زمين نباشه
تا اونجايي كه ديگه چيزي براي ديدن وجود نداشته باشه
تا اونجايي كه ديگه چيزي براي از دست دادن وجود نداشته باشه
تا اونجايي كه ديگه تواني در تن نمونده باشه
تا اونجايي كه ديگه هيچ عطشي وجود نداشته باشه..
نه اين آخري رو باهاش مشكل دارم
تا اونجايي كه ديگه عطشي از اون نوع وجود نداشته باشه
تا اونجايي كه سوسوي آرزوهاي تازه ديده بشه
و..
تا اونجايي كه با همراه در اوج آرامش بگيري


سنگ رودخونه

گاهی چنان سبک ميشوم که کمترين باد مرا با خود خواهد برد
گاهی چنان سبک ميشوم که ميل بادبادک به خود ميگيرم
گاهی چنان سبک که آسمان محلی برای قدم زدن های عصرانه ميشود.
آن روزها سرعت قرن هم به پايم نمی رسد.

» ادامه مطلب

mtv

0 نظر

...مي دونستي اولين ويديو كليپي كه شبكه MTV بعد از افتتاح اش پخش كرد كليپ Money for nothing كار اين رفيق ما Dire Straits بوده؟

» ادامه مطلب

راجرواترز فالگیر

0 نظر

یه بار سر فال گرفتن با یه بنده خدایی بحثم شد.من معتقد بودم با هر کتابی می شه فال گرفت ولی اون قبول نمی کرد. خواستم یه امتحانی کرده باشم. کتاب صخره یقین در اقیانوس شک [ مجموعه اشعار راجرواترز ] دم دست بود . برداشتم و یه فال گرفتم براش . این شعر اومد :
میمون روی کپه سنگ نشست
و به استخوان شکسته توی دستش خیره ماند
و نوای موسیقی کوارتت
همه جای زمین را پر کرد
میمون به ستاره ها نگاه کرد ...
ناگفته نماند بنده خدا دانشجوی دکترای فیزیک با گرایش نجوم بود که خیلی دوست داشت شبها موقع رصد کردن ستاره ها به موسیقی کلاسیک گوش کنه.آقا ( یا خانم) اونقدر خجالت کشیدم که نگو .
حالا خوب شد کتاب مزرعه حیوانات دم دستت نبوده.

» ادامه مطلب

اندرحكايت سفري زيارتي براي زيارت سد تازه افتتاح شده تهم ، درك كردن يك ضرب المثل قديمي به زبان تركي با تمام وجود ، دست و پنجه

0 نظر

طبق معمول 10 دقيقه دير كردم. منتها تقصير من نبود.تقصير اين نونوايي بود كه تو چهارراه سوم كوچمشكي بربري مي پزه. شش و بيست دقيقه صبح وقتي رسيدم به نونوايي ، هنوز نونهاي تازه اش آماده نبود .مجبور شدم از اون بربري پزي كه تو سعدي شماليه نون بخرم.همين باعث شد كه بيست دقيقه دير كنم. وقتي به سر قرار رسيدم جواد يواش يواش داشت آماده مي شد كه خودش تنهايي بره. از همون مسير پشت پادگان و بغل زندان صفرآباد راه افتاديم. وقتي افتاب داشت طلوع مي كرد به همايون رسيديم و ترتيب صبحونه رو همون جا داديم و راه افتاديم.40 دقيقه بعد رسيديم به سد و كلي حالمو گرفته شد .كلي تابلو و اين برنامه ها كه ورود به محوطه تاج سد خطر مرگ داره !!! من كه كلي اون دورو بر رو گشتم هيچ تك تيراندازي نديدم كه پشت يه سنگ قايم شده باشه و منتظر يه عابر بيگناه بمونه كه اگه پاش رو گذاشت توي محوطه سد با يه گلوله خطر مرگ رو حاليش بكنه.
يه شونصدتايي عكس از درياچه سد انداختم. شنيده بوديم از ده تهم يه راهي هست كه به گاوازنگ مي ره . هفت كيلو متر جلوتر تو ده يه پيرمرد روستايي ديديم كه كنار جاده نشسته بود.
- پدر جان از اين راه مي شه به گاوازنگ رفت؟
- بله .جانم. اون تپه رو مي بيني؟ ( يچند تا تپه رديفي پشت سرهم وايساده بودن .جلويي كه خيلي كوچولو بود ولي بعدا دونستيم كه منظورش اون كوه بلند عقبيه! )
- همين تپه پدر جان؟
- بله. (كله اش رو برد بالا و چونه اش رو اورد جلو) پشت همون تپه كه مي بينيد ، گاوازنگه .
- ممنون پدر جان.
آقا يا خانومي كه شما باشيد چقدر خوشحال شديم . اگه اونجوري كه پيرمرده مي گفت تقريبا ده بيست كيلومتري ميان بر مي زديم . فقط حساب اون چيزي رو كه نكرده بوديم اين بود كه نمي دونستيم وقتي يه روستايي كله اش ر و مي بره بالا و چونه اش رو مي اره جلو و مي گه :« اونا هاااااها . همون جاست . » منظورش بيست يا بيست و پنج كيلومتر كمتر نيست!
نزديك سي كيومتر راه سنگلاخ رو از دامنه همون كوه بلند دوچرخه هامون رو به كول كشيديم. حساب راه و جهت و وقت از دستمون در رفته بود. من معتقد بودم از سلطانيه يا ابهر سر در مياريم ولي جواد معتقد بود تو بهترين حالت به طارم مي رسيم ! آخرش هم به يه كوه رسيديم كه راه رو بسته بود.كوه رو هم رفتيم بالا . اون بالا يه اكيپ راه سازي داشتن يه جاده مي كشيدن. وقتي از يكي از كارگرها پرسيديم اين راه به كجا مي ره گفت :« فومن!» ديگه داشتيم زهره ترك مي شديم . از يكي ديگه كه يه كم منطقي تر بود جهت رو پرسيدم . گفت اول جاده از گاوازنگ شروع مي شه و آخرش به فومن مي رسه. گاوازنگ هم ده كيلومتر پايين تره. گاز دوچرخه رو گرفتيم و دقيقا ساعت دوازده و نيم بود كه جنازه مون به زنجان رسيد .
معمولا وقتي يه نفر مي خواد به يه همچي سفري بره حداقل يه قمقمه آب به كمرش مي بنده . حالا جي پي اس و نقشه كه جاي خود داره.خدا خيلي بهتون رحم كرده از خانقين يا كابل سر در نياورديد...

» ادامه مطلب

وقتي شيشه مي شكنه

0 نظر

هركس در گوشه اي رنج مي برد و وقتي مي خواهد به طرف كس ديگري برود باز هم رنج مي برد.قبل از اينكه دو نفر در مقابل هم قرار بگيرند بايد قيمت شكستن شيشه اي را كه بين آنهاست بپردازند.مهم نيست كه عشق آنها به سرانجام مي رسد يا نه.

» ادامه مطلب