وقايع نگاري يك درد

5 شنبه عصر
مطلبي كه تو وبلاگ نوشته مي شه . ساعت 8 شب يه مسابقه بسكتبال : خطاي سه ثانيه اي كه دودستي به حريف داده مي شه ( آبروريزي مطلق ) . خونه . دوش .مسواك . لالا .دل دردي كه شروع مي شه.
صبح جمعه

بي خوابي تا صبح. دل دردي كه هنوز تموم نشده . اورژانس بيمارستان ولي عصر .انترني كه هي باهات كلنجار مي ره تا بفهمه چه مرگته.
ظهر جمعه
دردي كه بيشتر شده.انترني كه هنوز مردده.نمونه هايي كه به آزمايشگاه داده شده .متصدي بي حوصله ، اخمو و بداخلاق آزمايشگاه . دكتر متخصصي كه بالاخره تشريف مي آرن و بعد از معاينه و ديدن نتايج رنگش مي پره.دستور بستري شدن براي عمل . انتظار براي عمل .انتظاري كه 4 ساعت با درد قاطي مي شه .
عصر جمعه
اتاق عمل ( يا مرده شويخونه فيلم هفت؟) بيهوشي
شب جمعه
تو بخش به هوش مي ايي . هنوز لباس عمل تنتهپدرت تعريف مي كنه كه به علت ازدحام بيمارها تو بيمارستان لباس نتونستن برات پيدا بكنن.رو تختي بستري كردنت كه بعد از مرخص كردن بيمار قبلي هنوز مرتب نشده.و اين يعني ملافه آغشته به بتادين ، و پتوهايي كه بوي الكل و […] مي دن ... . دوتا هم اتاقي .پيرمردي كه تا صبح ناله مي كنه.سربازي كه اهل طارمه و دورقلبش يه كيست داشته و تازه عملش كردن.
صبح شنبه
درد . برفي كه بيرون مي باره. گرسنگي : بعد از نهاري كه ظهر 5 شنبه خوردي تا حالا هيچ چيز كوفت نكردي .دونهاي برفي كه ريتم باريدنشون سريعتر از ريتم قطره هاي سرمي ه كه به دستت وصله .درد ...درد...درد .پرستارهاي عصباني و طلبكار . واكمني كه بالاخره به دستم مي رسه
عصر شنبه
ملاقات : خدا بد نده! ( داده ديگه ! كوري ؟ نمي بيني ؟) بدرقه كننده ها پياده شن ( براي ملاقات كننده هاي ما وقت تموم شده ولي براي بقيه تا ساعت يازده و نيم شب طول مي كشه ، يعني از استراحت خبري نيست.)راديو پيام: اوتمارليبرت ، چيپسي كينگس ، ياني و تا دلت بخواد مختاباد و گروه آويژه. راستي هنوز لباس اتاق عمل تو تنت داره زار مي زنه . ×يرمردي هم اتاقي كه تا صبح داد مي زنه يكي بياد به من سوند بزنه .سوختم!
صبح يكشنبه
هنوز درد.هنوز لباس اتاق عمل .هنوز ملافه ها و پتوي كثيف .انزجار و اشمئزاز و كوفتگي عضلات ...ويزيت دكتر : دومتري دورتر از من ايستاده : حالت خوبه؟ بهش امروز غذا بدين . خداحافظمريضي كه تو بخش مي ميره و گريه و داد و بيداد همراه هاش بخش رو پر ميكنه
شب يكشنبه
راديو فردا sorry seems to be the hardest word از التون جان كه تو رو به ياد كنسرتي مي اندازه كه به افتخار برنده صلح نوبل سال 2000 برگزار شد و التون جان اين آهنگ رو اونجا خوند. راستي از شيرين عبادي و كنسرت اون چه خبر ؟ شازده كوچولو و قشنگي ستاره ها به خاطر گلي كه تو يكيشون مخفي شده . داروي مسكن و خواب
صبح دوشنبه تا شب دوشنبه
درد.عوض شدن لابس و ملافه ها و پتوها .بازهم درد.يه ليوان شير .ظهر يه كاسه سوپ . پرستاري كه مهربونه وهي لبخند مي زنه.راستي چرا به بيمارهايي كه آپانديسشون رو عمل كردن تنفس دهن به دهن مصنوعي نمي دن؟ ها !بازهم راديو پيام و راديو پيام و عصري هم كمي برنامه كنديميز ( از راديو زنجان) كمي خنده .بايد مواظب بخيه باشم. دست اين راديو زنجان درد نكنه ( البته اگه دستي داشته باشه ) خيلي برنامه لوس و بيمزه اي از آب در اومده .
صبح سه شنبه
ويزيت دكتر .آقات شما ميرخٌصي .اين ميرخٌص شدن تا ظهر ساعت يك و نيم طول مي كشه .
آژانس :
Where Are you going?-
Jaddeh shahrak please-
اين تيكه اش رو فكر كنم تو خواب ديدم!
خونه .خونه .خونه .
گر به بالينم طبيبانه بيايي
به دوعالم ندهم لذت بيماري را