مي دونم كه اونجايي

فلسفه وجودي ابزار ساخت دست بشر كمك به انسان و حل كردن مشكلات اونه. ابزار و ماشييهاي ساخت دست بشر فقط اون موقع به درد مي خورن كه انسان به اونها نياز داشته باشه . استانلي كوبريك تو فيلم 2001 : يك اوديسه فضايي ، كامپيوتري (ابزاري ) رو نشون مي ده كه براي رسيدن به هدفي كه ساخته شده ( رسوندن اون سفينه و فضانوردهاي اون به سياره مشتري ) دست به قتل مي زنه و شورش مي كنه . در واقع هدفش رو بر انسان و حتي وجود اون والا تر مي دونه . تو ماتريكس هم با چنين مساله اي روبرو هستيم .جنگ بين انسان و ابزار ساخت دست خودش . ولي كسي حتي زير لب از برادران واچوفسكي نمي پرسه اونقدر كه هدف زندگي انسانها و سرنوشت اونها برايشون مهمه ، چرا به ما نمي گن هدف از زندگي ماشينها چيه؟ در داستاني كه جاي انسانها و ماشينها عوض شده ، كسي نمي پرسه انرژي كه ماشينها از بدن انسانها مي گيرن صرف چه كاري مي شه؟ انرژي كه در اصل بايد صرف از بين رفتن مشكلات بشر باشه باعث برده شدن اون شده . در دو قسمت از انيميشن انيماتريكس (رنسانهاي يك و دو ) نشون داده مي شه كه بعد از تبعيد ناخواسته ماشينها به شهر صفر و يك ، ماشينها دوباره شروع مي كنن به پرداختن وظيفه اصلي خودشون و با اختراع و توليد ماشينهاي جديد سعي در بهتر كردن زندگي بشر مي كنن .اون آگهي تبليغاتي در مورد ماشينهاي پرنده اين موضوع رو به خوبي نشون مي ده.مشكل از اونجايي شروع مي شه كه بعد از عمليات dark storm انسانها باعث تيره شدن آسمون مي شن و ارتباط ماشينها رو با منبع انرژي خودشون يعني خورشيد از بين مي برن. اينجا بازهم تناقضي شكل مي گيره كه جوابي به اون داده نمي شه. بعد از نابودي آسمان انرژي لازم براي خود انسانها از چه منبعي تامين مي شه؟ چرا فقط اين ماشينها هستن كه منبع انرژي شون از بين مي ره ؟ در داخل زايان انسانها چطور مي تونن تو دنيايي اونقدر تاريك و تهي از همه چيز، انرژي لازم براي ماشينهاشون رو تامين بكنن تا بتونن به زندگي خودشون ادامه بدن؟ مي شه كه پوزخندي به همه اينها زد و مثل كنسول زايان گفت كه من مي دونم هدفي براي وجود اين ماشينها وجود داره .اونها اينجا هستن تا ما زنده بمونيم .اما نمي دونم اينها چطور كار مي كنن! با نمايش قسمت سوم matrix revolutions پرونده اين سه فيلم بطور موقت بسته شد.گرچه برادران واچوفسكي گفتن كه اين فيلمها ديگه دنباله اي نخواند داشت ولي من هم مثل يحيي معتقدم كه تا چند سال ديگه دنباله هايي به اين سه فيلم ساخته خواهند شد. سكانس پاياني matrix revolutions معرف اين ادعاست. خورشديي كه در حال طلوعه و گفتگوي بين اوراكل(چقدر اين زن زشت و شيطانيه. خدا گلوريا فاستر رو بيامرزه كه با مرگش ضربه شديدي كه به اين فيلم و بازي enter the matrix زد) با آرشيتكت و، سرف و اون دختر كوچيكه و نامعلوم ماندن سرنوشت نيو نشان از باز بودن پايان فيلم داره. من يه ماتريكس باز هستم. عنوان اين وبلاگ و آي دي كه براي خودم انتخاب كردم مي تونه گوشه اي از اين علاقه رو نشون بده . بارها و بارها به تماشاي دو فيلم و انيماتريكسها نشستم ( قسمت سوم تازه به دستم رسيده .نسخه اي تيره و تاريك و بي كيفيت با كادري مكه از چهار گوشه زده شده . استانداردي آشنا براي همه ما در اين سالها .دزدي با دوربين هندي كم از پرده سينما) .ولي اين باعث نمي شه كه چشم و گوش بسته هر چي رو كه مي بينم باور كنم. برادران واچوفسكي اونقدر از كشف ايده اي كه كشف كردن ( شباهتهاي دنياي واقعي با يك دنياي ديجيتالي ) ذوق زده شدن كه اين ايده رو نتونستن به خوبي بپرورند . اين دو موردي كه در بالا بطور مختصر بهشون اشاره كردم فقط مي تونن نمونه باشن. مطمئنا ماتريكس بازهاي چخيلي خيلي حرفه اي تر ي از من وجود دارن كه مي تونن با چشم باز ، باز هم از اين تناقضها پيدا كنن . فعلا منتظر مي مونيم تا قسمتهاي بعدي ساخته بشن . شايد برادران واچوفسكي تا اون موقع وقت كافي براي پيدا كردن جواب سوالهاي ما داشته باشن .