مبارک‌ها باشه آقای وحیدی

0 نظر
368040479_bfaa1759a9

خب. به خوبی و خوشی و دیشب مراسم عروسی هادی و همسرش خانم اسرافیلی برگزار شد. من زیاد اهل عروسی رفتن و نصفه شب دنبال کاروان  عروسی کورس گذاشتن با جماعت نیستم. ولی مراسم دیشب جزو معدود مراسمی بود که رفتم و کورس گذاشتم که درکنار بروبچّه‌های دیگه  واقعن خوش گذشت. امیدوارم هادی و همسرش  در کنار هم زندگی شاد و پرباری داشته‌باشند و خوشبختی رو برای هم معنی کنند.
پ.نوشت:
در ضمن تا یادم نرفته باید بگم که این اولین ازدواج دو وبلاگ‌نویس در زنجان بود.
» ادامه مطلب

مردی که اون‌جا نبود

0 نظر

دیوید بووی در 8 ژانویه 1947 در بریکستون انگلستان به دنیا آمد. در سن 12 سالگی یک ساکسفون پلاستیکی به مناسبت کریسمس هدیه گرفت و  به موسیقی علاقمند شد. با نام Davy Jones (یاد چه کسی افتادید؟) در گروه‌های مختلف نوازندگی کرد تا این‌که در 1969 با انتشار آهنگ Space Oddity یکشبه راه صدساله را طی کرد. در کنار آهنگ‌سازی،‌ خوانندگی ، ساخت کلیپ‌های موسیقی و تهیه‌کنندگی در چند فیلم هم بازی کرده که معرو‌ف‌ترین آنها عبارتند از:
در سال 2006 در فیلم The Prestige در نقش Nikola Tesla
در سال 1976 در فیلم The Man Who Fell to Earth نقش یک موجود بیگانه که از فضا به زمین می‌آید،
در سال 1983 در فیلم Merry Christmas, Mr. Lawrence در نقش سرهنگ Jack Celliers
در سال 1988 آخرین وسوسه مسیح و سال 1992 در فیلم Twin Peaks: Fire Walk With Me. همچنین برای نقش ژوکر در فیلم بتمن کاندید شده بود که خوشبختانه، هزاربار خوشبختانه این کار انجام نشد و جک‌نیکولسون بی‌همتا با قبول بازی در آن فیلم نقش ژوکر را جاودانه کرد.

2597815042_34fd2744e4

ترانه The Man Who Sold the World برای اولین بار در سومین آلبوم دیوید بووی به همین نام The Man Who Sold the World در 4 نوامبر 1970 منتشر شد. ترانه توسط خواننده‌ها و گروه‌های مختلفی از جمله Lulu، Richard Barone و... بازخوانی و یا به اصطلاح coverشده است. همچنین گروه افسانه‌ای Nirvana در سال 1993 در برنامه MTV Unplugged in New York آن را اجرا کردند که این اجرا معروف‌ترین اجرای دوباره این آهنگ به شمار مي‌آید. محسن نامجو هم ترانه‌ای به نام مرغ شیدا دارد که برای اجرای آن از آهنگ این ترانه استفاده کرده است.
متن ترانه به طور آشکاری از شعر ترانه کودکانه‌ای به نام "The Psychoed" که توسط William Hughes Mearns سروده شده است، ‌الهام گرفته شده‌است:
دیروز بالای پلّه‌ها
مردی را ملاقات کردم،
مردی که آنجا نبود
مردی که امروز دوباره آنجا نبود
ای‌کاش می‌‌توانست از اینجا برود.

این شعر شما را به یاد چند ترانه و فیلم می اندازد؟

مردی که دنیا را فروخت
از پله ها بالا رفتیم، از گذشته‌ها حرف زدیم.
با این‌که هرگز آنجا نبوده‌ام، او گفت که با او دوست بوده‌ام.
تعجب کردم، در چشم‌هایش نگاه کردم و
گفتم:« فکر می‌کردم در تنهایی مرده‌ای، بسیار پیش از این».
اوه نه، من نمرده‌ام.
هیچ وقت خودم را نباخته‌ام.
و اکنون چهره در چهره‌ هستی
در مقابل مردی که دنیا را فروخت.

خندیدم، دستش را فشردم و به سمت خانه برگشتم.
سال‌های سال سرگردان بوده‌ام به دنبال خانه و آرامشی،
با نگاهی خیره، خیره شده‌ام به میلیون‌ها نفر،
ما باید مدت‌ها پیش مرده باشیم، بسیار بسیار پیش از این.

چه کسی می‌داند؟ من نمرده‌ام.
ما هیچ گاه خودمان را نباختیم
و اکنون چهره در چهره‌ هستی،
در مقابل مردی که دنیا را فروخت.

The Man Who Sold the World
We passed upon the stair, we spoke of was and when
Although I wasn't there, he said I was his friend
Which came as some surprise I spoke into his eyes
I thought you died alone, a long long time ago
Oh no, not me
I never lost control
You're face to face
With The Man Who Sold the World

I laughed and shook his hand, and made my way back home
I searched for farm and land, for years and years I roamed
I gazed a gazley stare at all the millions here
We must have died along, a long long time ago

Who knows? Not me
We never lost control
You're face to face
With the Man who Sold the World
» ادامه مطلب

اسباب کشی معکوس

1 نظر

2196963048_5f7e8550f6

خب. ما برگشتیم. چی؟ چی شد که رفتیم؟ چی شد که برگشتیم؟ دست از پا درازتر رفتیم یا دست از پا درازتر برگشتیم؟ ها؟. یه ماه پیش واسه وارد شدن به بلاگر دچار مشکل شده بودم که تصمیم گرفتم تا رفع مشکل برم وردپرس. الان وردپرس هم دچار مشکل شده و تنها با اولتراسرف امکان وارد شدن به وردپرس هست. خب. وقتی با اولتراسرف باید وارد وردپرس بشم می‌رم وارد بلاگر می‌شم که خونه اصلی‌‌ام محسوب می‌شه. همین!

یه جورایی به این‌جا عادت کردم. قلق‌اش هم اومده دستم. تو وردپرس زیاد راحت نبودم. حوصله و وقتش رو هم نداشتم که وقت بگذارم و قلق اش بیاد دستم. همین که بتونم فرصت نوشتن و مطالعه رو پیدا کنم کلّی هنر کردم.

» ادامه مطلب

ام بی سی پرشیا

0 نظر

mbc-persia خب. روز چهار شنبه 19 تیر ماه 1387شبکه ام‌بی‌سی‌پرشیا به سلامتی وخوشی و مبارکی رفت روی آنتن و با برنامه پخش سه فیلم سینمایی با زیرنویس فارسی در روز و تکرار آن‌ها در همان روز در خدمت هم‌وطنان عزیز و گرامی و دوست‌داشتنی خواهدبود. در خلال چند روز گذشته که به طور سرسری توانستم چند لحظه از چند فیلم پخش شده را ببینم نکات زیر توجهم را جلب کرد:

  1. فیلم‌های پخش شده در ردیف فیلم‌های درجه دو و سه هالیوود هستند و تک‌و‌توک می‌توان فیلمی قابل توجه در بین آن‌ها پیدا کرد.(به طور مثال تنها فیلم قابل توجه که این چند روزه پخش شد باید از  فیلم The Wind That Shakes the Barley اثر کن‌لوچ نام برد). در نظر گرفتن این نکته ضروری است که این شبکه به تازگی به راه افتاده و در مرحله جذب مشتری است و در این جور مواقع معمولن برای بازارگرمی بهترین جنس‌ها به مشتریان عرضه مي‌شوند.
  2. زیرنویس‌ها افتضاح به تمام معنی هستند. اکثرن از دستورزبان و خط عربی بهره برده‌اند و غلط املایی و ترجمه‌ای بیداد می‌کنند. مشت نمونه خروار:در فیلم آقا وخانم اسمیت در صحنه‌ای که در اتوبان می‌گذرد بردپیت و آنجلیناجولی از دست حمله‌کنندگان به خانه‌اشان فرار کرده‌اند و بردپیت مشغول رانندگی است. برد نگاهی می‌کند به آینه و متوجه سه فروند بی‌ام دبلیو مشکی رنگ می‌شود که در حال تعقیب آنها هستند. برمی‌گردد و به آنجلینا می گوید:”We got company”. مترجم محترم شبکه ام بی‌سی این جمله ساده به معنی این که “مهمون داریم” و “یا چندنفر دنبالمونن” را  ترجمه کرده ”ما یک شرکت داریم” !!!!! ویا در آخر فیلم که بردپیت و  آنجلیناجونی کنارهم نشسته و در حال مصاحبه با شخص سوم هستند، مصاحبه‌گر به آنها می‌گوید که :”you can handle this” به معنای این که شما از عهده‌اش برمی‌آیید که مترجم محترم ترجمه کرده:شما می‌توانید آن را جابجا کنید!!!. نمونه‌ها بی‌شمارند یک نمونه غلط املایی فجیع هم مشاهده شد که غرایز را غرایض نوشته‌بودند.
  3. شیطنت گردانندگان شبکه در انتخاب و پخش فیلم‌ها با انتخاب فیلم اسکندر ساخته الیوراستون که آشکارا فیلمی ضد ایرانی است مشخص شد. به تدریج باید منتظر پخش فیلم‌هایی از قبیل 300 و بدون دخترم هرگز و… هم باشیم.
  4. اکثر فیلم‌ها با حذف صحنه‌های بی‌‌ناموسی سخت پخش می‌شوند و صحنه‌هایی با بی‌ناموسی نرم سانسور نمی‌شوند. توضیح:منظور از صحنه‌های بی‌ناموسی سخت همان صحنه‌هایی است که اغلب در […] می‌گذرند و در اکثر موارد دو نفر مشغول[…] هستند. صحنه‌های بی‌ناموسی نرم شامل صحنه‌ها  و لحظه‌هایی است که در آنها ابراز احساسات دو نفر به یکدیگر با انجام عمل […] به نمایش در می‌آید.(چی؟ مجبورم!)
  5. نتیجه‌گیری:در زمانی که دست‌فروشان محترم در کنار پیاده‌روها مشغول فروش دی‌وی‌دی فیلم‌های روز دنیا با زیرنویس فارسیی که به مراتب بهتر از زیرنویس‌ فیلم های ام‌بی‌سی‌پرشیا هستند و هم‌چنین دچار سانسور صحنه‌های بی‌ناموسی سخت و نرم نیستند، آیا کسی رغبت تماشای فیلم‌های درپیتی  این شبکه را خواهدداشت؟
» ادامه مطلب

زندگی شیرین

1 نظر

این آهنگ برای اولین بار توسط خواننده اسطوره‌ای فرانسه ادیت پیاف در سال 1946 به زبان فرانسه اجرا شد. شعر آن توسط خود ادیت پیاف سروده شده و ملودی آن توسط لویی گوگلیمی نوشته‌شده‌بود. ادیت و لویی هیچ‌گاه نمی‌توانستند تصور کنند که این آهنگ این قدر محبوب و پرطرفدار خواهدشد. نسخه انگلیسی آن بعدها توسط خواننده‌ای به نام مارک دیوید سروده و اجرا شد. این آهنگ توسط شونصدهزار خواننده دیگر هم اجرا شده‌است. کسانی از قبیل لویی آرمسترانگ (نسخه‌ای که می‌شنوید)، ‌خولیو ایگلسیاس (از اون پسره سوسولش حالم به هم می‌خوره)، اودری هپبورن فقید (ما به ایشون ارادت خاص داریم)،‌ بت‌میلر(نمی‌شناسینش؟)، چارلز آزناور (مخلصیم!)، سلین دیون (با اون دماغ درازش!)،‌ دین مارتین (رفیق جری لوییس خودمون)، سیندی لوپر (این‌یکی رو هم نمی‌شناسینش؟)، مارلنه دیتریش (هنرپیشه افسانه‌ای آلمانی)، الا فیتزجرالد (این یکی رو هم من نمی‌شناسمش) و ... . در سال 2007 فیلمی که به همین نام توسط Olivier Dahan ساخته شد که زندگی ادیت پیاف را به تصویر کشید. Marion Cotillard برای ایفای نقش پیاف از سن 19 سالگی تا 47 سالگی جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش زن را در سال 2007 برد. هم چنین این آهنگ در سال 1998 جایزه گرمی تالار افتخارات را برده‌است.

برای این که در مورد لویی آرمسترانگ اطلاعاتی کسب کنید، می‌توانید به این‌جا واینجا و اونجا مراجعه کنید.  بازهم در این صفحه میزبان لویی‌ارمسترانگ خواهیم بود.


زندگی شیرین
دربرگیر مرا، نزدیک و محکم.
نیرویی جادویی که در توست،
زندگی شیرین است.
بهشت آه می‌کشد وقتی مرا می‌بوسی،
و وقتی چشمانم را می‌بندم،
زندگی را شیرین می‌یابم.

وقتی مرا در بر می‌گیری،
در جهان دیگری هستم،
جهانی که در آن گل‌های سرخ می‌شکفند.
و وقتی سخن می گویی...گویی فرشتگان از بهشت می‌سرایند،
وکلمات روزمرّه به نوای عشق تبدیل می‌شوند.
قلب و روح‌ات را به من ده،
و آن‌گاه زندگی همیشه شیرین خواهد‌بود،


La vie en rose
Hold me close and hold me fast
The magic spell you cast
This is la vie en rose
When you kiss me heaven sighs
And tho I close my eyes
I see la vie en rose
When you press me to your heart
I’m in a world apart
A world where roses bloom
And when you speak...angels sing from above
Everyday words seem...to turn into love songs
Give your heart and soul to me
And life will always be
La vie en rose

» ادامه مطلب

اگه یه قایق بودی

0 نظر

 
Ketevan "Katie" Melua این دختره چشم خرمایی مو مشکی در سال 1984 در گرجستان‌به دنیا آمد. در ایرلند بزرگ شد و الان هم در لندن زندگی می‌کند. آهنگ‌‌هایش در ژانرهای Acoustic, blues, jazz دسته‌یندی می‌شوند. خوانندگی را از سال2003 ،در سن 19 سالگی، با آلبوم Call off the Search آغاز کرده‌ست.  در عرض پنج‌ماه 1.8 میلیون نسخه از این  آلبوم به فروش رفت و به صدر جدول پرفروش‌ترین‌های انگلستان جهید. آلبوم دومش هم به نام Piece by Piece در سال 2005 منتشر شد. 
یه حاشیه کمی جالب: کتی آهنگی خوانده به نام "Nine Million Bicycles".  در قسمتی از این ترانه می‌خواند:"ما 12 میلیارد سال تا لبه دنیا فاصله داریم، این یه حدسه،‌ کسی نمی‌تونه بگه حقیقت داره، ولی من می‌دونم که همیشه با تو خواهم موند." این شعر موجب شد که یک منتقد بیکار در روزنامه گاردین به کتی  گیر بده که این شعر با واقعیت‌های کیهان‌شناسی مطابق نیست و ملت بی‌کار هم کلْی نامه به روزنامه می‌فرستند در موافقت یا مخالفت با این شعر. کتی هم که در مدرسه عضو باشگاه ستاره شناسی بود، پاشد رفت به BBC و در یه برنامه شرکت کرد و ترانه را دوباره اجرا کرد و شعر آن را رو این طور اصلاح کرد:" ما 13.7 میلیارد سال تا لبه کیهان قابل‌دید فاصله داریم، که تخمینی خوب با خطاهای موردقبوله و دانشمندان هم می‌گن که همین‌طوره، اما با دانشی با معلومات قابل دسترس و اطمینان به درست بودن اون، می‌تونم پیش‌بینی کنم که همیشه با تو خواهم موند!" و دهن همه مخالف‌ها و همین ُطور موافق‌ها رو با هم بست!
رکورد اجرای کنسرت در عمیق‌ترین عمق زیرآب در عمق 303 متری دریای شمال با اجرای که کتی در 2 اکتبر 2006 انجام داد متعلق به کتی و گروهش‌ست. با این کار اسمش در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد. (البته این رکورد سال 2007توسط یه گروه لهستانی شکسته شد.) هم‌چنین در 7 جولای 2007 هم در کنسرت
Live Earth که به‌طور زنده و همزمان در چندشهر بزرگ دنیا برای مقابله با گرم شده زمین اجرا شد،‌ در کنسرت هامبورگ آهنگی را اجرا کرد.
در فیلم
Grindhouse آخرین ساخته کوئنتین جان‌تارنتیون و رابرت رودریگوئز،‌در بخش Don't که یه آنونس قلّابی است نقش یه جنازه رو بازی می‌کنه که با تبر کله‌اش را به دو نیم کرده‌اند!
تازه‌ترین آلبوم او به نام
pictures در اول اکتبر سال 2007  به بازار آمد. کلیپ این ترانه را هم می‌توانید اینجا ببینید. خود آهنگ  را هم می‌توانید از اینجا دانلود کنید:


اگر کابوی بودی، دنبال‌ت می‌اومدم.
اگر یه تیکه چوب بودی، روی زمین میخ‌ات می‌کردم.
اگر یه قایق بودی، می‌روندمت تا ساحل.
اگر رودخونه بودی، توی تو شنا می‌کردم.
اگر یه خونه بودی، تمام روز رو توی تو زندگی می کردم.
و اگر واعظ بودی، روش زندگی‌م رو عوض مي‌کردم.

بعضی‌موقع‌ها من به سرنوشت معتقدم،
اما شانس‌هایی که مواجهشون می‌شیم،
همیشه رنگی از واقعیت دارند.
تو روی دوست‌داشتن من شانس‌ت رو امتحان می‌کنی،
من هم روی دوست‌داشتن تو.

اگر تو زندان بودم، فراری‌ام می‌دادی.
اگر تلفن بودم، تمام روز باعث می‌شدی زنگ بزنم.
و اگر در درد و رنج بودم، برام آهنگ‌های آرام بخش می‌خوندی.

بعضی‌موقع‌ها من به سرنوشت معتقدم،
اما شانس‌هایی که مواجهشون می‌شیم،
همیشه رنگی از واقعیت دارند.
تو روی دوست‌داشتن من شانس‌ت رو امتحان می‌کنی،
من هم روی دوست‌داشتن تو.

اگر گرسنه بودم، بهم غذا می‌دادی.
اگر در تاریکی بودم، من رو به نور راهنمایی می‌کردی.
و اگر کتاب بودم، من رو هر شب مي‌خوندی.

اگر کابوی بودی، دنبال‌ت می‌اومدم.
اگر یه تیکه چوب بودی، روی زمین میخ‌ات می‌کردم.
اگر یه قایق بودی، می‌روندمت تا ساحل.
اگر یه قایق بودی، می‌روندمت تا ساحل.

If you were a cowboy I would trail you,
If you were a piece of wood I'd nail you to the floor.
If you were a sail boat I would sail you to the shore.
If you were a river I would swim you,
If you were a house I would live in you all my days.
If you're a preacher I'd begin to change my ways.

Sometimes I believe in fate,
But the chances we create,
Always seem to ring more true.
You took a chance on loving me,
I took a chance on loving you.

If I was in jail I know you'd spring me,
If I was a telephone you'd ring me all day long,
If I was in pain I know you'd sing me soothing songs.

Sometimes I believe in fate,
But the chances we create,
Always seem to ring more true.
You took a chance on loving me,
I took a chance on loving you.

If I was hungry you would feed me,
If I was in darkness you would lead me to the light,
If I was a book I know you'd read me every night,

If you were a cowboy I would trail you,
If you were a piece of wood I'd nail you to the floor.
If you were a sail boat I would sail you to the shore.
If you were a sail boat I would sail you to the shore

» ادامه مطلب