آرزوها


آرزو بر جوانان که عیب نیست. هست؟ مخصوصاً وقتی که محال باشه. محاله محال.

آرزو دارم یه روزی از مدار زمین، ‌خیره بشم به انحنای آبی افق زمین و اونقدر منتظر بمونم تا ماه از اون پشت بالا بیاد
آرزو دارم مارک نافلر برای برگزاری یه کنسرت به ایران بیاد. آن وقت به هر قیمتی شده، خودم رو به اونجا می‌رسونم، هفت ساعت تمام تو ردیف جلو منتظر می‌مونم، همراه با مارک می‌خونم، ‌اشک می‌ریزم و در آخر کنسرت فریاد می‌کشم:«هی مارک! لطفاً سلاطین سوئینگ رو بنواز». بعد مارک نافلر با تواضع تمام بگه چشم،‌ یه اشاره کوچیکی به نوازنده هاش کنه و سلاطین سوئینگ رو برای من بنوازه. فقط و فقط برای من.
آرزو دارم بتونم یه روز تو یه سینما که پرده مخصوص نمایش کادر اسکوپ داشته باشه،‌ فیلم ادیسه فضایی کوبریک رو نگاه کنم. بعد وقتی فیلم تمام شد،‌ وقتی می‌خوام از سینما خارج بشم، دم در خروجی کمی صبر کنم. برگردم، دوباره بلیط بخرم و برم فیلم رو تماشا کنم.
یه روزی یک از داستان‌هام تبدیل به فیلم بشه.
اولین انسانی باشم که روی مریخ پا می‌گذاره.
همین!

2 نظر:

پوریا گفت...

هممممم.....من همیشه آرزو می‌کردم کاش من سر کنسرت الکمی همون بابایی بودم که وسط آهنگ private invastigation داره ضد ضرب دست می‌زنه...سر لایو sultan of swing هم که انقد جیغ می‌زدم کون‌م پاره می‌شد...مردک کچل دماغ گنده...

پوریا گفت...

باسه پستای دیگه‌ات نتونستم کامنت بچاقم..من‌م می‌میرم برا دایر استریتز و آهنگ‌های رقصی توییست‌شون...کلیپ مورد علاقهٔ من از دد من هم از جایی‌ه که نوبادی ویلیام بلیک رو می‌بره توی اون دهکدهٔ سرخ‌پوستی کهتنه به تنهٔ رئالیسم جادویی آمریکای لاتین می‌زنه و ناله و ویبره کشیدن‌های نیل یانگ و عدم تعادل دوربین...