از اونجايي كه خيلي دلمون براشون تنگ شده و از اونجايي كه نمي شه همين جوري گوشي رو برداشت و بهش زنگ زد تا صدامون بكنه و ما بفهميم كه صداش چقدر خوبه ( خودش هم اونقدر با معرفت نيست كه گوشي رو برداره و بهمون زنگ بزنه) ، شما يه لطفي بكنيد و به ما بگيد كجا مي شه انتهاي صميميت حزن رو پيدا كرد تا يه خورده از سبزينه اون گياه عجيب كه اونجا رشد مي كنه برداريم و براي خودمون داشته باشيم تا منت اون نامرد رو نكشيم؟
نوبت قبيله اي
خلاصه کتاب «آفتابگردانهای کور»، نوشته آلبرتو مندس | روایتهای دردناک از
اسپانیای پساجنگ
-
گاهی اتفاق میافتد که انسان در برابر یک کتاب نه فقط برای خواندن روایت، بلکه
برای نفس کشیدن میان سطرهایی میایستد که بوی زندگی و مرگ را با هم دارند.
«آفتا...
۱۴ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر