مرد سیاهپوش اسلحه کمری خود را به طرف مردی در خارج از کادر نشانه رفتهبود. تصویر انگشت مضطربی که در حال فشار آوردن به ماشه بود روی صفحه تلویزیون دیدهشد. مردی که پای تلویزیون در حال تماشای فیلم بود با چشمهایی ریز و حالتی عصبی منتظر شنیدن صدای شلیک بود که ناگهان صدای بلندی از پشتبام به گوش رسید. تصویر کجوکوله شد و جای خود را به برفک داد. مرد کانالهای دیگر را نیز امتجان کرد. همه آنها برفکی بودند. زیر لب دشنامی داد. چراغ قوه را برداشت و دواندوان به پشت بام رفت. کفِ بام از پرهای سبک خوشبویی پوشیده شدهبود که بوی برگ درخت نارنج میدادند. صدای جیرجیر میله شکسته آنتن از کمی جلوتر به گوش میرسید. چراغ قوه را به روی آنتن انداخت. فرشتهای را دید که به شدّت به آنتن برخورد کردهبود و آن بالا ماندهاست. پرپر میزد و سعی میکرد خود را نجات دهد. مرد کمی جلوتر رفت. فرشته پیر بود. روی آنتن خم شده بود و میله آن را که از سینهاش گذشته و از پشتش خارج شده بود طوری با دو دست گرفتهبود که مشخص نبود قصد خارج کردن آن را دارد یا به شدّت آن را به درون سینهاش فشار میدهد. فرشته متوجه حضور او شد. صورت نورانی و روشن خود را به طرف او برگرداند و با زبانی باستانی و مقدّس از او کمک خواست. مرد برای دیدن بقیّه فیلم عجله داشت. فرصتی برای نجات فرشته نبود. ولی برای درست کردن آنتن باید او را پایین میآورد. چراغ قوه را روی لبه دیوار گذاشت و با تکّه سنگی که بر رویش گذاشت آن را طوری محکم کرد که بتواند به خوبی صحنه را ببیند. چهارپایهای به کنار آنتن گذاشت. فرشته را کمی بالا برد. به زیرش رفت و از چهارپایه بالا رفت. فرشته میله را رها کرد و دستهای سبکش را بر روی شانه های مرد گذاشت. کمی به طرف بالا فشارش داد و او را بالاتر برد. مایع معطّر و خوشبویی که اورا به یاد خاطرهای محو از دوران کودکیاش میانداخت از سینه سوراخ فرشته بر روی لباسهایش ریخت و او را معطّر کرد. فرشته با توجه به قامت بلندی که داشت زیاد سنگین نبود. مرد فرشته را آن قدر بالا برد تا میله آنتن از سینهاش خارج شد. به آرامی او را بر روی پشت بام خواباند. صدای عجیبی از گلوی فرشته نیمهجان بیرون آمد که مرد آن را به حساب تشکّر گذاشت. زیاد وقت نداشت. میتوانست وقتی آنتن را درست کرد و به پایین رفت زمانی که پیامهای بازرگانی وقفهای در پخش فیلم سینمایی میانداختند به اورژانس زنگ بزند و فرشته را به بیمارستان بفرستد. تا جایی که به یاد میآورد فرشتهها همیشه صبور بودهاند. خیلی سریع آنتن را درست کرد و به سرعت به پایین برگشت و فرشته نیمهجان را در آن هوای سرد با گربههای گرسنه و دله محله که به آرامی در حال نزدیک شدن بودند تنهاگذاشت.
چرا نباید نوزادان را ببوسیم؟ خطرات بوسیدن نوزاد برای سلامتی آنها
-
نوزادان به دلیل داشتن سیستم ایمنی ضعیف و ناتوانی نسبی در مبارزه با
عفونتها، بهشدت در معرض بیماریها قرار دارند. این موضوع باعث میشود که حتی
عفونتهایی...
۱ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر