خوره

نمي توني از زخم ات حرف بزني.نمي توني به كسي نشونش بدي.زخميه كه روح ات رو خراش مي ده.زخميه كه روح ات رو مي خوره. يه زخم وحشي .يه زخم وحشي كه دوا درمون سرش نمي شه.دندون تيز كرده براي تو .مي خواد نابودات كنه .بزار نابود ات كنه.بزار هر چي چرك و كثافت تو روح ات هست از اون زخم بياد بيرون . پاك بشي . تازه بشي . تميز بشي.نو بشي . اون وقته كه يه شخص تازه مي شي. ديگه همه چيز تموم مي شه . روح ات پاك مي شه.مثل يه جوونه كوچيك شروع مي كني به رشد. بزرگ مي شي.اون وقته كه مي فهمي همه آدمهاي بزرگ از اين زخمها داشتن. بخا طر همون زخمها ست كه بزرگ و عزيز شدن ... گفتن همه اينها ساده اس . خوندن و نوشتن و فهميدن اش هم آسونه . تحمل ، كنار اومدن و دوست داشتن اين زخم ، روح خيلي بزرگي مي خواد . خيلي بزرگ ...