خلاء
یکشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۳
سكوت
نور نارنجیرنگی اتاق رو پر کرده، هوای سنگینی خوابیده روی کف اتاق، سکوت و سکوت و سکوت. چنان سکوتی که فقط وزوز گوشهات رو میشنوی. یه جور راحتی، یهجور آسایش، یه جور بیغم بودن، یه جور فکر فردا، یک ساعت بعد، یک دقیقه بعد رو نکردن. یه جور شناور بودن تو حالا، یه جور رخوت، مستی، آزاد بودن، مثل نماز دم صبح، وقتی که تو خونه تنهایی. سبک مثل روح، لخت مثل یه گل تازه باز شده، رها و رها و رها... از اون دقایقی که خیلی کم تو زندگی پیش میآد. مثل امروز عصر ساعت ۵.
همین.
» ادامه مطلب
شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۳
اشتراک در:
پستها (Atom)