سلام آقاي مليحي ممنون از نظر شما . مطالب زيباتون رو در البرزخرم مي بينم موفق باشيد
باز هم در سايتم منتظر نظرات شما هستم .
ناشناس
گفت...
سلام. تو که حرف میزنی انگار لاک پشتی به آرامی رفته توی فنجان کمر باریک عهد شاه وزوزک چای ریخته و میرود تا در سکوت رختخواب هم کتاب بخواند و هم برود به خواب رویا. خواب بلند و کوتاه سالها که میروند و می آیند تا در یکی از این رفتن و آمدنها یا یکی از ما را ببرند یا یکی از ما را بیاورند .آنوقت لاک پشت میرود تا کلاه به سر چراغ گوشه اتاق را خاموش کند و تو تاریکی نفسی از اعماق آن سنگهای تراش خورده بیرون بدهد که این هم از این.
نخسته .قرار بود برایم داستانهایتان را بفرستید. چشم به راهم و از این دور و نزدیک سلامتان میفرستم.
-
برکه رفته شمال . به میزبانش گفته که قدیمیها میگن هیچ جا خونه آدم نمیشه.
میزبان هم درآمده که خب برکه برگرد برو تهران دیگه. برکه هم که عرصه را تنگ
دیده گفته...
همان دریای قدیمی
-
این همان ساحلی بود که هزاران سال پیش در خواب دیدهبود. همان ساحلِ
دریایی طوسی رنگ و تاریک که انتها نداشت. همان ساحلی که ماسههایش شبیه
حلوایی بود که پ...
دربارهی «آنارشیسم»
-
نشرچشمه کتاب «آنارشیسم» اثر برجسته نویسنده کانادایی «جرج وودکاک» را با
ترجمه «هرمز عبداللهی» چاپ و منتشر کرد. این کتاب، در میان نوشته شده در
رابطه با ا...
بهترینهای 2016 از نگاه آلبوم – 6
-
بردیا برجسته نژاد: این هم آخرین پست مربوط به بهترین آلبومهای سال 2016.
اگر کمی من را بشناسید و این وبلاگ را دنبال کرده باشید، بعید میدانم این چند
شماره...
بیانیهٔ کانون نویسندگان ایران
-
*اعتراض به محکومیت سه هنرمند جوان*
بر اساس آنچه خبرگزاریها منتشر کردهاند، شعبهٔ ۲۸ «دادگاه انقلاب اسلامی»
فاطمه اختصاری، مهدی موسوی و کیوان کریمی را به ...
آب و هوای چند روز سال
-
آیین نوروزی انتشارات نگاه ۱۰۴ صفحه، ۵۰۰۰ تومان چاپ اول، ۱۳۹۲ ۳ از ۵ «آب و
هوای چند روز سال» مجموعهی ۱۰ داستان از آیین نوروزی است که ۵تا از داستانها
پیش ا...
رونمایی نسخهی آزمایشی سایت داستان
-
رونمایی نسخهی آزمایشی سایت دوستان داستان سلام از امروز دوم مرداد 1392،
سایت مجلهی داستان همشهری آماده است. از این پس میتوانید برای خواندن محتوای
مکتوب م...
مرگ در میزند...
-
تق... وقتی متوجه سنجاب سیاه شدم که داشت تنهی افرا را رو به پایین
میدوید... نفهمیدم در تعقیب رقیبی جوانتر است یا بدنبال دختری زیبا چنان سر
از پا نشناخته م...
2 نظر:
سلام آقاي مليحي
ممنون از نظر شما . مطالب زيباتون رو در البرزخرم مي بينم
موفق باشيد
باز هم در سايتم منتظر نظرات شما هستم .
سلام. تو که حرف میزنی انگار لاک پشتی به آرامی رفته توی فنجان کمر باریک عهد شاه وزوزک چای ریخته و میرود تا در سکوت رختخواب هم کتاب بخواند و هم برود به خواب رویا. خواب بلند و کوتاه سالها که میروند و می آیند تا در یکی از این رفتن و آمدنها یا یکی از ما را ببرند یا یکی از ما را بیاورند .آنوقت لاک پشت میرود تا کلاه به سر چراغ گوشه اتاق را خاموش کند و تو تاریکی نفسی از اعماق آن سنگهای تراش خورده بیرون بدهد که این هم از این.
نخسته .قرار بود برایم داستانهایتان را بفرستید. چشم به راهم و از این دور و نزدیک سلامتان میفرستم.
ارسال یک نظر