«…دلم گرفته،
دلم عجیب گرفته،
و هیچ چیز،
نه اين دقايق خوشبو، كه روی شاخه نارنج میشود
خاموش،
نه اين صداقت حرفی، كه در سكوت میان دو برگ اين
گل شب بوست،
نه، هيچ چيزمرا از هجوم خالی اطراف
نمیرهاند.
و فكر میكنم
كه این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.»
سهراب سپهری
ترّنم موزون
درخاستنامه
جناب آقای خدا
قربونتون برم
با سلام
با کمال اهترام باید به عرض برسانم که شوربختانه امروز صبح وقتی که به دنبال صدای گوشخراش آژیر دزدگیر ماشین همسایه هراسان از خواب پریدم و روی تختم نشستم فرشته محترمی كه بر روی دوش راست اینجانب نشسته و مشغول سَبت كارهای نیك اینجانب بودند (آنطور كه جنابعالی مستحظرید تعداد آنها هم كم نیست)، در اثر برخورد شدید با پنجره باز اطاق خواب به شدّت مجروح شدند. بدبختانه تلاشهای اینجانب برای حفظ جان ایشان مُسمر ثمر نبودند و ایشان سقط شدند. ضمن اعلام تأثر و تحمّل شدید اینجانب، خواهشمندم نسبت به معرفی جانشین سالح ایشان دستور اقدام آجل را صادر فرمایید.
در ضمن فرشته دوش چپ اینجانب نیز در حدود 10 سال است كه به دلایل نامعلومی به رحمت جنابعالی رفتهاست. از آنجایی كه به نظر من حضور ایشان جهت ثبت گناهان احتمالی اینجانب (زبانم لال) زَروری نمیباشد و ایشان نیز در اکصر اوقات بیکار نشستهبودند و با شاهدونه تو گوش فرشته سمت راستی میزدند، خواهشمند است نسبت به ادامه فقدان ایشان دستور همكاری لازم را صادر فرمایید.
با تشكر بنده نیکوکار درگاه شما
اینجانب
پینوشت: لیستی از کارهای نیک جُزوی که از امروز صبح تا حالا انجام دادهام و احتمال میدهم که به دلیل رِهلت فرشته عزیز در جایی ثبت نشده باشند به پیوست میفرستم تا "اگر شما بخواهید" در سیاهه اعمال نیکم ثبت گردند و موجبات خسران و ضرر و زیان اینجانب نگردد: بر پانمودن 3400 رکعت نماز مُصتحبّی، کمک به مستمندان به میزان 2698 میلیون ریال، کمک به 26000 هزار نابینا برای عبور از خیابان، بر جای آوردن سه فقره حجّ عمره و یک حجّ طَمتّع و در ضمن از صبح تا حالا هم روزه هستم و چیزی نخوردم.
Related Posts
- توکای مقدس - بازی توکا... ده اختلاف را پیدا کنید
- میدونم که اونجایی: مثبت؟
- ورطه >> ترین های سال 88
- ایتالیا و زبان ایتالیایی
- طنز وبلاگی در اینترنت به صورت پی دی اف منتشر شد
نمایشگاه گروهی پوستر در زنجان
زمان:4 لغایت 9 اردیبهشت
نشاط فرّخی،سارا بهراملوئیان،صبا مرتضوی
مکان: فرهنگسرای امام خمینی. گالری هنر (بازدید از ساعت 16 تا 19 بعدازظهر)
خواب مي بينم، پس هستم
تو یه سالن نیمهتاریك و خفه بودم كه من رو به یاد سالن آمفیتاتر دبیرستان شریعتی میانداخت. یادم نمیاومد چطور و كی اومده بودم اونجا. احساس میكردم هوای بیرون باید خیلی سرد باشه. چون شیشهها بخار كردهبودن و مثل اینكه داشت برف میبارید. دوروبریهای من همه غریبههایی بودن. اونجور که کِرْوکِر با هم میخندیدن و شوخی میکردند مشخص بود که با هم آشنا بودن. فكر كنم جلسه كنكور بود. چون یه پاسخنامه شبیه به پاسخنامههای کنکور جلوی دستم روی صندلی بود. ناگهان یه نفر از پشت بلندگو گفت:«داوطلبان گرامی. لطفن شروع كنید». خیلی ترسیدم. اصلا آمادگی امتحان دادن نداشتم. حالا چیكار باید میكردم؟ من كه 15 سال پیش كنكور دادهبودم و تو دانشگاه هم قبول شدهبودم. پس این مسخرهبازیها چیه؟ صبر كن ببینم... . حتمن داشتم خواب میدیدم. بله ....خواب میدیدم. خیالم راحت شد. یه لحظه خیلی شلوغش كردهبودم. الان هم بیدار میشم و همه چیز تموم میشه. خواستم بیدار بشم كه یه نفر داد كشید. "آهای تو! چیكار داری میكنی؟"
- "میخوام بیدار بشم."
- "غلط كردی مگه الكیه؟ بشین سر جات و به سوالها جواب بده."
- "یعنی چی آقا! این چه طرز حرف زدنه؟ من الان دارم شما رو تو خواب میبینم. باید هم بیدار بشم."
- "لازم نكرده. نظم سالن رو به هم نریز. بگیر بشین سرجات."
-"آقا جان خجالت بكش به شما چه مربوطه؟ [الان هم بیدار میشم و این یارو از بین میره و دلم هم خنك می شه]. كمی زور زدم چشمهام رو باز كنم. نشد. بازهم سعی كردم. نشد كه نشد. ترسیدم. خیلی خیلی هم ترسیدم. شاید مُردم و اینها هم رویاهای بعد از مرگه. ولی فكر نكنم . بعد از مرگ كارنامه كنكور رو میدن به دستت نه اینكه بخوان یه بار دیگه ازت امتحان بگیرن. صدای خندهای همین طور بلند و بلند تر میشد. "هه ...هه... میخواد بیدار بشه.... بیدار بشه...."
فایدهای نداشت نمیتونستم بیدار بشم. فكر كردم عاقلانهترین راه اینه كه به سؤالها جواب بدم شاید حواسم پرت شد و بیدار شدم. شروع كردم. زیاد به سختی 15 سال پیش نبود. خیلی هم ساده بود . كمی تمركز كردم و شروع شد.....
از اونروز تا حالا دیگه نتونستم بیدار بشم. همونطور خواب موندم و موندم. دوباره دانشگاه قبول شدم. الان هم یه شغل خوب تو یه شرکت هواپیمایی پیدا کردهام. ازدواج كردهام و صاحب سه تا بچه سه قلو شدهام. فعلن هم دارم زندگیمو میكنم. انشاءالله وقتی مُردم، شاید تونستم از خواب بیدار بشم.