تصویر پیش از خواب دیشب را به یاد ندارم. چیزی مانند تفنگها و نشانهرفتنهای هر شب نبود. تصاویر گُنگی را به یاد میآورم. چیزی بود مثل خطری نورانی که در آسمانِ صاف و سرد زمستانی، بالای سرم میدرخشید و با پرتوهای نورانیاش ترس و هراس پخش میکرد. به شبهای ده و یازدهسالگی برگشتهبودم. زمانی که شبها قبل از خواب، ترس از میگهای بالای سرم که در حال شیرجهزدن و بمباران بودند، خود را به شکل بشقابپرندههای شناور در آسمان نشان میداد. دلهرهای به جانم افتاد و تا صبح رهایم نکرد.
ده روز پیش دوّم بهمن ۲۸مین سالگرد بمباران مدرسهامان بود
کتاب دشواری زندگی، چگونه فلسفه کمک میکند راهمان را بیابیم؟
-
[image: کتاب دشواری زندگی، چگونه فلسفه کمک میکند راهمان را بیابیم؟]
کتاب دشواری زندگی چگونه فلسفه کمک میکند راهمان را بیابیم نویسنده: کی رن
ستیا مترجم: س...
۱ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر