مزه شکلات سمیکه در حال جویدناش بود، زیاد هم تلخ نبود. مزه تلخ سم تقریباً در شیرینی شکلات محو شدهبود. با هر بار جویدن شکلات، مزه و بوی کاکائو در تمام وجودش پخش میشد و اورا بهشدت به یاد بوی توتون پیپ پدربزرگاش میانداخت و هوس کشیدن پیپ را در جاناش میدواند. نگاهی به ساعت انداخت. آنطور که دوستاش گفته بود سم در عرض یک ساعت عمل میکرد و او تقریبا ۵۰ دقیقه دیگر فرصت داشت. کمیفکر کرد. از جایاش بلند شد و لباسهایش را پوشید. شالگردن قهوهای را که دیروز خریده بود به دور گردنش انداخت. در را باز کرد. بوی شیرین برف شامگاهی با مزه تلخ شکلات مخلوط شد و ته گلویاش را سوزاند. نوای یک آهنگ قدیمیاز پنجره همسایه به گوش میرسید. نگاهی به کلیسای انتهای خیابان انداخت. در را به آرامیبست و در زیر برف آرامیکه میبارید رفت به طرف فروشگاه بزرگی که در ابتدای خیابان میدرخشید. رفت تا یک پیپ بخرد و برای اولین و آخرین بار در عمرش پیپ بکشد.
تكراري بود؟ خودم هم مي دونم. ولي شما اين اهمال مارو به بزرگواري خودتون ببخشيد. من تو اين يك ماهي كه گذشته يه موضوعي رو با تمام وجودم فهميدم . اين كه وبلاگ نويسي و شروع زندگي مشترك يه جورايي قران ضدين هستند و با هم در يك جا جمع نمي شن!
تفسیر قسمت دوم سریال «Dune: Prophecy» – شکاف در انجمن خواهران و ظهور تهدیدی
از دل شنها
-
قسمت دوم از سریال «Dune: Prophecy» به نام «دو گرگ»، دنیای پرپیچوخم و
متلاطم آراکیس و فراتر از آن را عمیقتر کاوش میکند. در حالی که داستان
همچنان میان س...
۷ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر