عید را چکار کردم؟ کجا بودم؟ چرا اینقدر دیر به صرافت این که کجا بودم و چکار کردم افتادم؟ نمیدانم. شاید فرصت نداشتم. شاید حوصله. و شایدهم تنبلی.
بر خلاف سالهای گذشته که نوروزهایی عاطلوباطلی داشتم، امسال چند کتاب خوب خواندم و چند فیلم خوب دیدم و حتّی یکبار هم صبح زود به گاوازنگ سری زدم و از کوه بالا رفتم!
در حاشیه دیدوبازدیدهای رفت وبرگشتی که نتیجهای به جز تهوّع و روزمرّگی نداشت، سال نو را با "275 روز بازرگان" نوشته محافظهکار مسعود بهنود آغاز کردم. شرح 275 روز دوران نخستوزیری موقت مرحوم بازرگان که سوار بر فولکسی قراضه و داغان سعی میکرد مملکت افسارگسیخته را به دنبال خود بکشد. "انگار گفته بودی لیلی" نوشته سپیده شاملو را خواندم که هنوز در مغزم میچرخد و میچرخد و مرا با خودش میبرد. "دیوانگیهای بروکلین" پل آستر راخواندم که ترجمه بدی داشت با سانسورهایی بدتر که ذهن را از اصل رمان منحرف میکرد. برخلاف خود رمان که رمان زیبایی است و باید یکبار دیگر هم بخوانمش. "زمانلرزه" کورتونهکارت را شروع کردهام که علمی–تخیلی عجیبی است و پر از ایدههایی ناب در این ژانر.
از میان خیل عظیم فیلمهایی که پخش شد "جایی برای پیرمردها نیست" را نصفهنیمه دیدم که از شبکه سه پخش شد و کیفیت تصویری فوقالعاده وحشتناکی داشت با رنگهایی که هر چند دقیقه یکبار، رنگ غالب تصویر میشدند. نسخه اصلی آن را 11 فروردین دیدم. شرح و روایت دورانی که گذشته و دورانی که آمده. (چرا من که در هنوز وارد دهه چهل زندگی نشدم اینقدر نوستالژیک و گذشتهباز از آب در آمدهام؟) و "زندگیشیرین" فلینی را دیدم و "فیل" کار گاسونسنت که میلیونها برابر بیشتر از فیلم "بولینگ برای کلمباین" لوس و خنک در درباره حادثه مشابهی که در یکی از دبیرستانهای آمریکا رخ داد، تأثیرگذارتر و خلّاقتر است.
تعطیلات سال نو تمام شد. فقط امیدوارم که این عادت کتاب خواندن مستمر و مرتب با من بماند که یکی از یادگارهایی که از این چرخ دوّار با ما خواهد ماند، همین لحظه های خلوتکردن با کتاب است.
videotape از گروه Radiohead
نوارویدیویی | videotape |
0 نظر:
ارسال یک نظر