تمام دیشب را خواب دریا میدیدم. دریای خاکستریی بود که در زیر طوسیِ آسمان میخروشید. با چند نفر کنار ساحلی بودیم که با فَنس از دریا جدا شدهبود. همراهانم پشت فَنس ایستادهبودند و به موجها خیرهماندهبودند. ولی من به دنبال راهی بودم تا به دریا بروم. کمی اینطرفتر راهی یافتم و از فَنس گذشتم و و خودم را به دریا رساندم.
مطالب مرتبط با خوابنگاری:
UP
نفس عمیق
مَکِش
پرشیا
اَبَرقهرمان
مطالب مرتبط با خوابنگاری:
0 نظر:
ارسال یک نظر