ابرها بر ایستگاهِ عصرِ شنبه آویزان بودند. منتظر بودند تا باد بیاید، سوارشان کند و با خود ببردشان. ولی درختها بلیط نداشتند. جایی هم برای رفتن نداشتند. ریشه در خاک و سر به آسمان ساییده، در هوای خنکی که پیشقراول پاییز بود، نظارهگر لحظههای آویزان و بیتابی بودند که روی بندِ رختِ بی تاب، تاب میخوردند.
رادیو جادی ۱۹۸ – ریبوت کن شاید برگشت
-
در رادیوی ۱۹۸، از دو ماجرا در یوتیوب میگیم و از دو ماجرا در ایران و یک
حمله مرسوم این روزها به داراییهای دیجیتال آدمها رو بررسی میکنیم؛ سریع و
موثر چون...
۴ روز قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر