فكر كنيد زني كه هرگز نمي توانست خودش را به همان شكلي كه مرد محبوب [كور] ش اورا مي ديده ببيند .زني كه روزها و روزها را سپري مي كرده بي انكه حتي يك بار تعريف خودش را از دهان محبوبش بشنود.زني كه شوهرش هرگز نمي توانسته حالت صورتش را بخواند.خواه احساس بدبختي باشد خواه چيزي بهتر.زني كه مي توانست خودش را آرايش بكند يا نكند- براي شوهر[كور] ش چه فرقي مي كرده؟مي توانست اگر دلش مي خواست پشت يك چشمش سايه سبز بزند، يك سوزن توي پره بيني اش بكند، شلوار زرد و كفش ارغواني بپوشد ، فرقي كه نمي كرد.و بعد به دامن مرگ بغلتد...
كليساي جامع –نوشته : ريموند كارور – ترجمه : فرزانه طاهري
چرا خوابیدن در یک اتاق «اندکی» سرد، کیفیت خواب را بهتر میکند؟
-
همیشه فکر میکردم برای داشتن یک خواب راحت، باید زیر پتوهای گرم و نرم فرو
بروم، اما تجربهای که چند ماه پیش داشتم، تمام تصوراتم را تغییر داد. یکی از
دوستا...
۱۵ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر