زیر لب با خود میگفت :«اگر فقط یک جفت بال داشتم» فرشتهای که از آن حوالی میگذشت صدای نجوای اورا شنید. دوری زد و به آرامی پایین آمد و از او پرسید :«اگر بال داشتی چه میکردی؟». مرد جواب داد :«بالها میتوانند مرا به نزد محبوبم ببرند». اشک از چشمان فرشته جاری شد. بالهایش را به مرد بخشید و خودش با پای پیاده به راه افتاد. کمیبعد مرد را دید که با کیفی پر از طلا، به کمک بالها در حال گریز از دست پلیسهای درماندهای است که بر فرشتههایی که مفهوم محبوب را خوب نمیفهمند، لعنت میفرستند
فیلم مخمل آبی Blue Velvet (1986) – معرفی و نقد و داستان و چیزهایی که پیش از
این نمیدانستید!
-
فیلم مخمل آبی Blue Velvet در سال 1986 به نمایش درآمد و به یکی از نمادهای
سینمای مستقل و آوانگارد تبدیل شد. این اثر توسط کمپانی De Laurentiis
Entertainmen...
۱۱ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر