مسافر زمان گفت: پس زمین کو؟
وقتی که مجلّه فیلم مارج سیمپسون را سانسور میکند
نوار ویدیویی
ترانه videotape در قالب آلبوم In Rainbows (هفتمین آلبوم استودیویی Radiohead) در 10 اکتبر 2007، تقریبا یکسال پیش، منتشر شد. Radiohead بعد از اتمام قراردادشان با کمپانی EMI این آلبوم را در سایت خودشان برای دانلود قرار دادند. علاقمندان میتوانستند به هر قیمتی که دوست دارند، حتّی رایگان، آن را بخرند. در روز اوّل قراردادن آلبوم در سایت 2/1 میلیون نسخه از آن دانلود شد. با وجود اینکه آلبوم را به صورت تقریباً رایگان عرضه کردهبودند ولی به همّت علاقمندان بیشمارشان فروش کلّی این آلبوم خوب بود. کمی بعد در دسامبر همان سال بستهای مشتمل بر سی دی آلبوم به همراه عکس هایی از مراحل ضبط ترانهها در استودیو به همراه کتابی که شامل طرحهای اجرا شده توسط اعضای گروه بود؛ منتشر شد. این آلبوم یکی از موفقترین آلبومهای گروه بعد از آلبوم Kid A بوده که در اکثر کشورهای جهان رتبه اوّل پرفروشترینهای موسیقی را کسب کرد.
داستان شخصی که قبل از مرگ(خیلی وسوسه مي شوم که بگویم خودکشی) با ضبط کردن آخرین حرفهایش بر روی نوارویدیویی قصد خداحافظی دارد.
نوارویدیویی | Videotape |
Angie
کمی درباره گروه:
گروه The Rolling Stones در سال 1962 توسط Brian Jones و Ian Stewar پیانیست و Mick Jagger خواننده و Keith Richards نوازنده گیتار تشکیل شد. گفتنیها در مورد این گروه بسیار زیاد و خارج از حوصله این صفحه میباشند. فقط این را باید بگویم که در عرض این 46 سال بیش از 22 آلبوم استودیویی منتشر کرده اند و 220 میلیون نسخه از کارهایشان بطور قانونی در کل دنیا به فروش رفتهاست. در سال 1989 نام آنها وارد تالار افتخارات راک اندرول شد و در سال 2004 از طرف مجلّه Rolling Stone رتبه چهارم را در لیست 100 هنرمند برتر همه دورانها کسب کردند. لامصّبها (بزنم به تخته) بعد از 46 سال هنوز هم مثل جوانهای بیست و خوردهای سال کنسرت دور دنیا برگزار میکنند وکیف میکنند و طعنه میزنند به دنیا و پیری و کهنسالی.
کمی درباره ترانه:
ترانه "Angie" به همراه آلبوم Goats Head Soup در سال 1973 منتشر شد. این ترانه که در نوامبر و دسامبر 1972 ضبط شد توسط Keith Richards نوشته شدهاست. ابهاماتی که در مورد این ترانه وجود دارند هیچوقت آشکار نشدند. به روایتی این ترانه را خود میکجگر در مورد روابطی که با همسر دیویدبووی به نام Angela داشت نوشته است. موضوعی که توسط میک جگر رد شد. کیث ریچارد گفته که تقریبن یک سال قبل از اینکه کار روی آلبوم رو شروع کنند روی نام و ملودی ترانه کار میکردهاست. همزمان با تولّد دخترش به نام Angela، او نام ترانه را Angie انتخاب کرده بود. ترانه بسیار محبوب است و تقریبن از سال 1981 در همه تورهای رولینگاستونز اجرا شدهاست. این ترانه توسط خوانندگان زیادی دوبارهخوانی شدهاست که معروفترین آنها عبارتند از Stereophonics و Tori Amos.
ترجمه دست و پا و سر و بینی و فک شکسته و گلو جویده از ترانه:
انجی انجی ، انجی، کی این ابرها کنار میرند؟ بدون عشقی در قلبمون و بدون پولی در جیبمون انجی، انجی تا کجا میتونیم بریم؟ نمیتونی بگی که خوشنود بودیم امّا انجی، انجی نمیتونی بگی که تلاشی نکردیم انجی، تو زیبایی، امّا وقتش نرسیده که خداحافظی کنیم؟ انجی، هنوز دوستت دارم، یادت میآد شبهایی رو که با هم گریه کردهایم؟ رویاهایی که ما رو پیش هم نگهمیداشتن، دود شد و رفت هوا بزار تو گوشت زمزمه کنم انجی، انجی تا کجا میتونیم بریم؟ انجی، اشک نزیر، همه بوسههات هنوز شیریناند. از اون غم تو چشمهات متنفرم. امّا وقتش نرسیده که خداحافظی کنیم؟ بدون عشقی در قلبمون و بدون پولی در جیبمون نمیتونی بگی که خوشنود بودیم. امّا انجی، هنوز دوستت دارم، دلبندم. به هر طرف که نگاه میکنم چشمهات رو میبینم. هیچ زنی نمیتونه جای تو رو بگیره. بجنب عزیزم، چشمهات رو خشک کن. انجی، زندهبودن خوب نیست؟ انجی، انجی، اونها نمیتونن بگن که ما تلاشی نکردیم. | Angie Angie, Angie, when will those clouds all disappear? Angie, Angie, where will it lead us from here? With no loving in our souls and no money in our coats You can't say we're satisfied But Angie, Angie, you can't say we never tried Angie, you're beautiful, but ain't it time we said good-bye? Angie, I still love you, remember all those nights we cried? All the dreams we held so close seemed to all go up in smoke Let me whisper in your ear: Angie, Angie, where will it lead us from here? Oh, Angie, don't you weep, all your kisses still taste sweet I hate that sadness in your eyes But Angie, Angie, ain't it time we said good-bye? With no loving in our souls and no money in our coats You can't say we're satisfied But Angie, I still love you, baby Ev'rywhere I look I see your eyes There ain't a woman that comes close to you Come on Baby, dry your eyes But Angie, Angie, ain't it good to be alive? Angie, Angie, they can't say we never tried |
بقیه را فراموش کن
کمی درباره LinkinPark:
LinkinPark گروه راک امریکایی است که در سال 1996 تشکیل شد. اعضای گروه عبارتند از Chester Bennington، Rob Bourdon ، Brad Delson ، Dave"Phoenix" Farrell ، Joe Hahn ، MikeShinoda . بیش از 50 میلیون نسخه از آلبومهای آنها در دنیا فروختهشده و دو جایزه گرمی دریافت کردند. با آلبوم Hybrid Theory وارد جریان اصلی موسیقی شدند. آلبوم بعدی انها به نام Meteora باعث روند رو به رشد موفقیتهای گروه شد و در بالای لیست دویست آلبوم پرفروش سال 2003 قرار گرفت.
کمی درباره ترانه:
LeaveOut All the Rest " ، "فراموش کن بقیه را" و یا "از قلم بیانداز باقی را" سومین ترانه از سومین آلبوم استودیوی گروه راک آمریکایی Linkin Park به نام Minutes to Midnight میباشد. اعضای گروه همزمان با نوشتن شعر ترانه نامهایی دیگری از قبیل (هراس) و "When My Time Comes" (وقتی که زمانم به سر رسد) در نظر داشتند که در انتها بر روی نام فعلی ترانه توافق کردند. ترانه شامل اعترافاتی است که خواننده احتمالن برای یک دوست و یا محبوب برای رسیدن به رستگاری انجام میدهد. شعر از شخصی میگوید که در گذشته انتخابهای ناچیزی داشته و اشتباهاتی کرده و به خاطر آنهاست که از مجازات میترسد. همچنین اشارهای دارد به اختلافهای میان دو شخص که قاعدتن نباید مهم باشند. خواننده دوست دارد که بعد از مرگش و یا ترک کردن خانه به عنوان انسانی خوب در یادها بماند.
ترجمه دست و پا و سر شکسته از ترانه:
خواب دیدم که گم شدهبودم و خیلی ترسیده بودی. | I dreamed I was missing, you were so scared But no one would listen, 'cause no one else cared after my dreaming, I woke with this fear what am I leaving when I'm done here? So if you're asking me, I want you to know When my time comes, forget the wrong that I've done Help me leave behind some reasons to be missed Don't resent me, and when you're feeling empty Keep me in your memory, leave out all the rest Leave out all the rest, don't be afraid I've taken my beating, I've shared what I made I'm strong on the surface, not all the way through I've never been perfect, but neither have you So if you're asking me, I want you to know When my time comes, forget the wrong that I've done Help me leave behind some reasons to be missed Don't resent me, and when you're feeling empty Keep me in your memory, leave out all the rest Leave out all the rest Forgetting all the hurt inside you've learned to hide so well Pretending someone else can come and save me from myself I can't be who you are When my time comes, forget the wrong that I've done Help me leave behind some reasons to be missed Don't resent me, and when you're feeling empty Keep me in your memory, leave out all the rest Leave out all the rest Forgetting all the hurt inside you've learned to hide so well Pretending someone else can come and save me from myself I can't be who you are I can't be who you are |
کسی خانه نیست
ترم اول دانشگاه بودم. همزمان با درس خواندن در یک شركت تولیدكننده بوش و قطعات پودری كار میكردم. موقع ظهر، وقت نهار، زمانی كه صدای گوشخراش ماشینآلات برای مدّتی خفه میشد؛ صدای آهنگی از دفتر شرکت به گوشمان میرسید که مهندس در حال گوشدادنش بود و هراز چندگاهی با خواننده همراهی میکرد. نمیدانستم اسم آهنگ چیست. هر روز میتوانستم فقط به قسمتی از آن گوش دهم. میدانستم این آهنگهایی که هر روز قطرهای از آنها به گوشمان میرسید متعلق به یک آلبوم هستند. حسن که دفتر مهندس را تمیز میکرد بهم گفتهبود که در ضبطصوت مهندس فقط یک نوار مشکی هست. عاشق آهنگ شدهبودم. ازش سر در میآوردم؟ نه. دروغ چرا؟ حتی نمیدانستم زبان آهنگ انگلیسیست یا آلمانی! فقط دوست داشتم بتوانم به دست بیارم و به آن گوش دهم. نمیدانم چرا. فقط دوستش داشتم. از اخلاق سگی مهندس میترسیدم و نمیتوانستم ازش خواهش کنم تا آن را به من امانت دهد. ولی یه بار دل به دریا زدم و از سرکارگرمان خواهش کردم که از مهندس نوار را برایم بگیرد. ولی نامرد نداد. روزی كه میخواستم از شركت تسویه كنم و بروم از مهندس اسم آهنگ را پرسیدم. در این یك مورد نامردی نكرد. اسماش رو گفت. آلبوم دیوار از گروه پینك فلوید. باورم نمیشد. همان پینکفلوید "نیمه تاریک ماه”؟ همان پینکفلوید خودم؟ شوق و ذوقم بیشتر شد. نمیخواهم بگویم که با چه بدبختی یک كپی درب و داغان ازش پیدا كردم که به قول سبیل در فیلم ایرما خوشگله "آن خودش داستان دیگهایست". یه كپی هم از نادر گرفتم. "دکتر نادر فلون" را که یادتان هست؟ كپی كه از نادر گرفتم كیفیت بهتری داشت و روی نوار کروم گلداستار ضبط شده بود. (یاد نوارهای کروم و متال مکسل و گلدستار به خیر) . منتها از آنجایی كه زمان كل آلبوم یه چیزی حدود هشتاد و یک دقیقه و نه ثانیهست، كسی كه نوار را ضبط كردهبود بعد از این كه دوطرف نوار رو پركردهبود روی اول نوار را هم به مدت چند دقیقه پر كردهبود! آخرین آهنگ آلبوم را هم زحمت کشیده و ضبط نكردهبود! منظورم آهنگ Outside the Wall است. وسطها هم هر جا که عشقاش كشیدهبود فرآیند ضبطکردن را متوقف کرده و shit زدهبود به هیکل آلبوم و خلاصه یک گلچین جمع و جور شلخته و ناقص از آلبوم برای خودش در آورده بود! (بعدها فهمیدم حتی آهنگ اول از آلبوم Hitch Hiking را كه راجر واترز با كمك اریك كلاپتون ساخته بود بین دو آهنگ “Goodbye Blue Sky" و "Empty Spaces " ضبط كرده بود! تصمیم گرفتم دو نوار را روی هم مونتاژ كنم و یه كپی كامل از آلبوم در بیاورم. كار سختی بود. در واقع مرجعی برای اینکه بدانم آلبوم با کدام آهنگ آغاز و با کدام آهنگ به اتمام میرسد نداشتم. آن زمان هم به اینترنت دسترسی نداشتم. (سال 73 اینترنتم کجا بود؟) كسی را هم سراغ نداشتم که این کاره باشد و کمکم کند. خودم به تنهایی دست به کار شدم. چند بار به دو کاست گوش دادم. پیش خودم فکر کردم به احتمال زیاد آهنگ اول همان آهنگ Comfortably Numb باید باشد كه با Hello آغاز میشود!!! شروع كردم. یک تكه بیكیفیت از این کاست، یه تكه با كیفیت از کاست دیگر و همینطور رفتم جلو. مشكل یكی دوتا نبود. هر دونوار هم دو تا از آهنگها را به صورت ناقص داشتند. آهنگ Hey You و آهنگ آخر آلبوم "Outside the Wall". با مصیبتهای زیادی یک کاست از دل آن دو کشیدم بیرون و آلبوم را تكمیل كردم .یک معجون عجیب و غریب به همان غرابت و پیچیدگی خود آلبوم اصلی. یک آهنگ با خشخش و ریتم تند و صدای زیر و یک آهنگ با كیفیت قابل قبول. ولی لذّت عمیقی میبردم از گوش دادن به آن. آلبومی كه ساختهبودم منحصربفرد بود و فقط برای خودم بود. هیچكس در دنیا چنین آلبومی نداشت. حتّی خود راجرواترز هم نداشت! اگر بگویم که هر دو سه روز یکبار هر شب بطور كامل به آن گوش میدادم، دروغ نگفتم. یكی دو سالی با آن حال كردم. یک روز با تقی میرترابی كه دانشجوی مركز تحصیلات تكمیلی گاوازنگ بود رفتیم سایت مركز و از اینترنت متن كامل شعرهای آلبوم را پیدا کردیم. كمی بعد شهاب mp3 همه آلبومهای پینكفلوید را برایم هدیه آورد. دیگر از خدا چه میتوانستم بخواهم؟ آن زمان بود كه ترتیب كامل آهنگها و معنی شعرها و حتّی اسم كامل آلبوم را فهمیدم .آجر دیگری در دیوار. ولی هنوز لذت گوش دادن به نوار خودم باقی ماندهبود. هنوز هم ساعتی را كه برای اولین بار و بطور كامل و درست آلبوم را به تنهایی در سایت كامپیوتر دانشگاه گوش دادم فراموش نكردهام. حالی كردم اساسی. برایم زیاد گران تمام نشد. فقط یه جلسه كلاس كوانتوم 1 كهندل را از دست دادم. (یک جلسه دیگر را به علّت اینکه سر تماشای کلیپ November rain گروه guns-n-roses از شبکه Mtv آسیا؛ از سرویس دانشگاه جا ماندم، از دست دادم و این عوامل دست به دست هم دادند و به همراه کمی مخلفات دیگر باعث افتادن از درس کوانتم یک شدند). بعد از آن هزار بار دیگر آلبوم كامل را گوش دادم. ولی اگه بگویم هنوز هم به من لذت گوش دادن به کاست خودم را نمیدهد دروغ نگفتهام. شوربختانه آن کاست را هم گم كردم. تقریبا همان زمانی كه مجموعه كامل آلبومهای پینگ فلوید را هدیه گرفتم. مثل اینكه طاقت تحمل یک هوو را کنار خود نداشت و خودش خودش را گم و گور کرد. نمیدانم آن کاست چه جذابیتی داشت كه اینقدر من را مسحور خودش كردهبود. شاید جذابیّت آن ناشی از حسرت و زحمتی بود که به پایش ریختهبودم. حسرتی که در فضای بسته آن سالها، فضایی که به دور از روزنه اینترنت قادر به تماشای بیرون نبودیم با ما رشد کرده و جزئی از وجود ما شده بود.
دفتر سیاهرنگی دارم که شعرهایم در آن است
ساکی دارم که مسواک و شانه ام در آن است وقتی سگ خوبی باشم برایم استخوانی پرت میکنند کش هایی دارم که کفشهایم را محکم نگهمیدارد یک بلوز آستین پٌفی دارم سیزده کانال تلویزیونی کثافت دارم که آنها را نگاه میکنم چراغ برق دارم و چشم باطن و میدانم که وقتی به تو زنگ میزنم هیچکس خانه نیست بی انکه بخواهم تیپ موی هندریکسی دارم و سوختگیهای ریز اجتناب ناپذیر بر سر تا پای پیراهن اطلس دوستداشتنیام روی انگشتهایم لکههای نیکوتین دارم و یک قاشق نقرهای بسته به زنجیر و یک پیانوی بزرگ که جنازه لش مرا نگه میدارد. چشمانی دارم وحشی و نافذ و میل شدیدی برای پرواز -امّا کجا را برای پرواز دارم آه، عزیزم! وقتی به تو زنگ میزنم هیچکس خانه نیست. یک جفت پوتین "گوهیل" دارم وریشه هایی که در حال پوسیدن است. |
I've got a little black book with my poems in.
Got a bag with a toothbrush and a comb in. When I'm a good dog, they sometimes throw me a bone in. I got elastic bands keepin my shoes on. Got those swollen hand blues. Got thirteen channels of shit on the T.V. to choose from. I've got electric light. And I've got second sight. And amazing powers of observation. And that is how I know When I try to get through On the telephone to you There'll be nobody home. I've got the obligatory Hendrix perm. And the inevitable pinhole burns All down the front of my favorite satin shirt. I've got nicotine stains on my fingers. I've got a silver spoon on a chain. I've got a grand piano to prop up my mortal remains. I've got wild staring eyes. And I've got a strong urge to fly. But I got nowhere to fly to. Ooooh, Babe when I pick up the phone There's still nobody home. I've got a pair of Gohills boots and I got fading roots. |
نیمه پنهان ماه
آذر و دی 73 بود. پادگان آموزشی هادیشهر. آنور تر از مرند و نرسیده به جلفا. روی سینه کوهی بلند. برای من که از سد کنکور رد شده بودم و قرار بود که نیمسال دوّم 74-73 وارد دانشگاه شوم خیلی سخت بود که در نتیجه قوانین احمقانه نیروی انتظامی تا آغاز ترم درسی بهمنماه باید سه ماه به سربازی روم. سربازی برایم سدّ بلندی بود که باید حداقل سه ماه تحمّلاش میکردم و اجازه نمیدادم که با آن فضای خشک و خشن وآهنین خردم کند. صبحهای خیلی زود. خیلی خیلی زود. ساعت 4 و نیم بیدارباش بود. تا دوروبر ساعت 6 باید نظافت میکردیم و صبحانه میخوردیم و به خط میشدیم تا برویم مراسم صبحگاه. آب کافی نداشتیم. بخاری نداشتیم. رادیو نداشتیم. کتاب نداشتیم. دور از تمدّن. دور از انسانیت. همه چیز فقط و فقط در جهت خرد کردن شخصیّت و انسانیّت تو بودند. تنها چیزی که برایم دم دست بود و میشد به آن آویخت، برنامه تقویم تاریخ بود که صبح از بلندگوی پادگان پخش میشد، درست وقتی که همه به خط میشدند تا رهسپار مراسم صبحگاه شویم. برنامهای که تیتراژش ترانه Time پینک فلوید بود.پینک فلوید را تازه قبل از اعزام به خدمت کشف کردهبودم. روی یک کاست دربوداغان و بیکیفیت که بعدها فهمیدم آلبوم the dark side of the moon است. تنها آلبومی که به خاطر ترانه Time آن که تیتراژ برنامه تقویمتاریخ بود میشد در زنجان پیدا کرد. در آن سرمای کشنده که باید بیحرکت میایستادم و انگشتهای پایم درون پوتین کرخت میشد، ترانه را میشنیدم که با صدای زنگ ساعتها آغاز میشد و میآمد جلو. تا وقتی که دیوید گیلمور شروع به خواندن میکرد برنامه شروع شده و ترانه قطع میشد. ولی در ذهن من گیلمور میخواند و میخواند و میخواند و میرفت جلو و من را با خود میبرد و آنوقت بود که از آن فضای مرده و خاکستری خارج میشدم و نجات پیدا میکردم. همه آن سه ماه با من بود. پینک فلوید بعد از آن هم با من بود. آلبوم های دیگرش را نیز پیدا کردم. گردنههای زیادی را به کمکش رد کردم و آمدم جلو. یکی از سختترین آنها را پاییز 78 به کمک آلبوم A Momentary Lapse of Reason رد کردم. بچّههای نشریه شیپور که با هم به اصفهان برای جشنواره نشریات دانشجویی رفته بودیم یادشان هست. حتمن یادشان هست که کلافه کردهبودمشان با هدفونهایی که همه شب و روز در گوشهایم بودند و مرا جدا کردهبودند از دنیایی که نمی توانستم درکش کنم. پینک فلوید مدتی نبود. جایش را مارکنافلر گرفته بود و فرهاد و این اواخر radiohead. با مرگ ریچاردرایت دوباره برگشت. هنوز برایم تازه و به یادماندنی. هنوز اسرارآمیز و قوی. هنوز هم آن قدر مطمئن هست که بشود با تکیه بر آن سرپا ایستاد. وقتی به ترانههای پینک فلوید گوش میکنم دنیا از آن من است و هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند بر من غلبه کند.
زمان را با بیملاحظگی و بیهودگی هدر میدهی
روی قطعهای از زمین شهر زادگاهت بدون هدف سرگردانی،
منتظر کسی و یا چیزی تا راه را نشانت دهد.
خسته از لمدادن زیر آفتاب، در خانه ماندهای تا باران را تماشا کنی.
جوان هستی و عمرت دراز، و امروز هم زمان زیادی داری تا تلف کنی.
و روزی خودت را درحالی مییابی که ده سال را پشت سر گذاشتهای.
کسی نگفت چه وقت بدوی، صدای تیر شروع مسابقه را نشنیدهای.
میدوی و میدوی تا به خورشید برسی،
ولی خورشید در حال غروب است،
و میچرخد تا دوباره به پشت سرت بیاید.
خورشید همان خورشید است، ولی تو پیرتر شدهای.
نفسات تنگتر و هر روزی که میگذرد به مرگ نزدیکتر میشوی.
هر سال کوتاهتر میشود و به نظر نمیرسد زمان را بیابی.
تدبیرهایی که بیحاصلاند و نیمصفحههایی که بدخط نوشتهشدهاند،
پافشاری بر یأسی خاموش راه و روش انگلیسیست.
زمان گذشت، ترانه به آخر رسید،
هر چند گویی حرفهایی بیشتر برای زدن داشتم.
خانه، بازهم خانه
دوست دارم هر وقت که میخواهم اینجا باشم.
و وقتی که خسته و یخزده به خانه باز میگردم،
گرمکردن استخوانهایم کنار آتش لذّتبخش است.
آن دورها، آنسوی کشتزارها
نوای ناقوس آهنین
فرامیخواند مؤمنین را به کرنش
تا گوش فرادهند به نجوای آرام اوراد جادویی.* | Ticking away the moments that make up a dull day
You fritter and waste the hours in an off hand way
Kicking around on a piece of ground in your home town
Waiting for someone or something to show you the way
Tired of lying in the sunshine staying home to watch the rain
You are young and life is long and there is time to kill today
And then one day you find ten years have got behind you
No one told you when to run, you missed the starting gun
And you run and you run to catch up with the sun,
but its sinking
And racing around to come up behind you again
The sun is the same in the relative way, but you're older
Shorter of breath and one day closer to death
Every year is getting shorter, never seem to find the time
Plans that either come to naught or half a page of scribbled lines
Hanging on in quiet desperation is the English way
The time is gone, the song is over,
thought Id something more to say
Home, home again
I like to be here when I can
and when I come home cold and tired
its good to warm my bones beside the fire
Far away across the field
the tolling of the iron bell
Calls the faithful to their knees
to hear the softly spoken magic spells. |
تازه وارد
Yael naim خواننده فرانسهای یهودی تبار در تاریخ 6 فوریه 1978 از والدین فرانسوی-تونسی خود به دنیا آمد. در چهارسالگی با خانواده خود به اسراییل مهاجرت کردند. در سال 2001 اولین آلبومش به نام In a Man's Womb که در لسآنجلس ضبط شدهبود به بازار آمد. در ژانویه 2008 استیو جابز با انتخاب ترانه New Soul و استفاده از آن در تبلیغات لپتاپ جدید شرکت خود، اپل، به نام MacBook Air باعث شهرت Yael naim و بالا رفتن فروش آن ترانهشد. به طوری که این ترانه به رتبه 9 بیلبورد صدتاییهای پرفروش روز جهید.
در این ترانه Yael naim به عنوان روحی که تازه وارد دنیا شدهاست، قصد تمرین تفاهم داشتن با دیگران را دارد. اگرچه به حال درمییابد که مسایل کمی سختتر از آنیست که به نظر میآیند.
I'm a new soul
I came to this strange world
Hoping I could learn a bit but how to give and take
But since I came here,
felt the joy and the fear
Finding myself making every possible mistake
La, la, la, la (21x)
La, la, la, la (21x)
See I'm a young soul in this very strange world
Hoping I could learn a bit but what is true and fake
But why all this hate? try to communicate
Finding trust and love is not always easy to make
La, la, la, la (21x)
La, la, la, la (21x)
This is a happy end
Cause you don't understand
Everything you have done
Why's everything so wrong
This is a happy end
Come and give me your hand
I'll take you far away
I'm a new soul
I came to this strange world
Hoping I could learn a bit but how to give and take
But since I came here, felt the joy and the fear
Finding myself making every possible mistake
New soul... (la, la, la, la,...)
In this very strange world...
Every possible mistake
Possible mistake
Every possible mistake
Mistakes, mistakes, mistakes...
در رویایت بمان
درباره گروه:
در سال1969، استیون تایلر (Steven Tyler)که تجربههای ناموفقی در خوانندگی و طبلزنی در چند گروه مختلف داشت، ملاقاتی کرد با جو پری (Joe Perry) که در آن زمان به صورت نیمهوقت در رستورانها ظرفشویی میکرد و در یک گروه موسیقی به نام the Jam Band به همراه تام همیلتون (Tom Hamilton) گیتار میزد. این ملاقات پایهای شد برای شکلگیری گروهی به نام Aerosmith. بعد از شکلگیری گروه اوّلیه و اضافه شدن چند نفر دیگر، در چند کنسرت محلّی موفقیّتهایی کسب کردند و توانستند نظر رییس کمپانی کلمبیا را در مورد امضای یک قرارداد جلب کنند. اولین آلبوم آنها با نام Aerosmith در ژانویه 1973 منتشر شد و از آن زمان تا کنون در حدود 14 آلبوم استودیویی منتشر کرده و تا سال 2001 نیز 21 تور داشتهاند. سبک آنها بلوز بر پایه هاردراک به همراه پاپ، هویمتال و اندکی RnB و مخلّفات دیگر! میباشد. آهنگهایشان جزو پرفروشترین آهنگهای هاردراک در امریکا بوده و تا کنون بیش از 150 میلیون نسخه از آلبومهایشان در تمام دنیا به صورت قانونی به فروش رسیدهاست. جوایز بسیاری از قبیل 4 جایزه گرمی، 10 جایزه از جوایز ویدیوموزیک MTV ، و ... کسب کردهاند.در سال 2001 وارد تالار افتخارات راک اندرول شدند و در سال 2005 رتبه 57 را در لیست 100 هنرمند گیتارنواز تمام دورانها که توسط مجلّه رولینگاستون تهیّه شده است، کسب کردند.
درباره آهنگ:
"Dream On" اولین تکآهنگ گروه Aerosmith از اولین آلبوم آنها است که در سال 1973 منتشرشد. این تصنیف قدرتمند متأثر از بلوز که توسط خواننده اصلی گروه Steven Tyler نوشتهشده تبدیل به یکی از معروفترین ترانه های گروه Aerosmith شد. رتبه 59 جدول پرفروشترینها را در سال 1973 کسب کرد و در سال 1976 وقتی برای دومین بار به صورت تکآهنگ پخش شد؛ شماره 2 جدول 10 ترانه پرفروش گردید. رتبه 172 در لیست پانصد آهنگ برتر تمام دورانهای مجلّه رولینگ استون متعلق به این آهنگ است.
• این آهنگ توسط خوانندههای زیادی دوبارهخوانی و یا مورد الهام قرارگرفته است که معروفترین آنها خواننده معروف رپ Eminem است که ترانه Sing for the Moment خود را با الهام گرفتن از این آهنگ و با همخوانی استیون تایلر و نوازندگی گیتارسولوی جوپری اجرا کرد.
• از این آهنگ در تبلیغات Buick و با شعار Dream on استفاده شدهاست.
• کانال ESPN از این آهنگ به عنوان تم یکی از برنامههای خود با نام تصاویر قرن که اختصاص به لحظههای به یادماندنی تاریخ ورزش قرن بیستم داشت، استفادهکرد.
• ترانه عنوان بندی آخر فیلم Last Action Hero. همین آهنگ بود.
• از نسخه دوباره اجرا شده این آهنگ در به همراه سه آهنگ دیگر از Aerosmithدر بازی ویدیوییGuitar Hero استفاده شدهاست.
متن ترانه:
در رویایت بمان هر بارکه به آینه مینگرم واضحتر میشوند همه این خطوط چهرهام. گذشته، گذشته است؛ گذشتهاست همانند غروب تا طلوع. آیا این راهی نیست که همه دِینشان را به زندگی بپردازند؟ آری، میدانم که کسی نمیداند، از کجا میآید و به کجا میرود. میدانم که گناه همگان است. و تو باید ببازی تا بدانی چگونه میتوان برنده شد. نیمی از عمرم را در میان برگهای نوشته شده در کتابها، زندگی کردم و آموختم از نادانها و از دانایان. ميدانی که حقیقت دارد، و تو روبرو خواهی شد با نتیجه اعمالات. همآوا شو با من، برای سالها بخوان. بخوان برای شادشدن و بخوان برای اندوهگین شدن. با من بخوان، حتّی اگر فقط امروز را داشتهباشیم. شاید که باریتعالی فردا تو را به نزد خود بخواند. با من بخوان، برای سالها بخوان. بخوان برای شادشدن و بخوان برای اندوهگین شدن. با من بخوان، حتّی اگر فقط امروز را داشتهباشیم. شاید که باریتعالی فردا تو را به نزد خود بخواند. در رویایت بمان، در رویایت بمان، در رویایت بمان خود را رویایی بین در شرف به حقیقت پیوستن، در رویایت بمان،در رویایت بمان، در رویایت بمان. و در این رویا بمان که رویایت برآورده خواهدشد. در رویایت بمان. (7بار) | Dream On Every time that I look in the mirror All these lines on my face getting clearer The past is gone It went by like dusk to dawn Isn't that the way Everybody's got their dues in life to pay yeah, I know nobody knows Where it comes and where it goes I know it's everybody's sin You got to lose to know how to win half my life's in books' written pages Live and learn from fools and from sages You know it's true All the things come back to you sing with me, sing for the years Sing for the laughter and sing for the tears Sing with me, if it's just for today Maybe tomorrow the good Lord will take you away Sing with me, sing for the years Sing for the laughter and sing for the tears Sing with me, if it's just for today Maybe tomorrow the good Lord will take you away Dream on, dream on, dream on, Dream yourself a dream come true Dream on, dream on, dream on, And dream until your dream comes true Dream on [7x] |
آهای رفیق! کسی جواب رو نداره.
خواننده:
رابرت آلن زیمرمن که بعدها نام خود را با ارادتی که به شاعر ولزی “دیلن توماس” داشت به باب دیلن تغییر داد، در 24 می1941 در ايالت مينهسوتا به دنيا آمد. خودش به تنهایی نوازندگی گیتار وسازدهنی را آموخت. در سال 1959 وارد دانشگاه شد و بعد از یکسال از آنجا خارج شد! و به نیویورک رفت. در کافههای محله گرينويچ ويلج نوازندگی و خوانندگی میکرد. تا این که بعد از چاپ نقد خوبی در مورد کارهایش در نیویورک تایمز، بخت و اقبال به او رو کرد و کمپانی کلمبیا با او قرارداد بست.
در سالهای دهه شصت که اوج مبارزات و اعتراضات جوانان و گروههای مبارز در راه آزادی بود ترانههای باب دیلن که اغلب مضماینی همسو با عقاید اعتراضی جوانان داشتند، تبدیل به سرود همبستگی شده و بارها وبارها در تجمعات و راهپیماییها از زبان جمعیت شنیده میشدند.
مطالب بیشتر در مورد بابدیلن:
ترانه:
سال 1962. باب دیلن قبل از این که چند آهنگ جدید خود را اجرا کند در سخنانی کوتاه گفت:«این آهنگ، آهنگ اعتراض و یا چیزی مثل اون نیست. چون من ترانه اعتراضی نمینویسم.». بعد او آهنگی را نواخت و با آن خواند که بر خلاف عقیده خود دیلن اندکی بعد تبدیل به نماد اعتراض جنبش حقوق مدنی و یکی از معروفترین آهنگهایی شد که تا کنون در مورد تبعیضنژادی اجرا شده است. دیلن متن شعر آن را در ده دقیقه و به قدری با عجله و بدخط نوشت که هنگام اجرای زنده ان برای اولین بار، نتوانست خط خود را بخواند و مجبور شد که قسمت هایی از آن را حین اجرا حذف کند. بعدها او اجرای کامل آن را در سال 1963 در آلبوم The Freewheelin منتشر کرد. در متن شعر سوالهای فلسفی در مورد صلح، جنگ و آزادی، بدون اینکه جوابی قطعی به آنها بدهد مطرح میکند. نام ترانه نیز Blowin' in the Wind به این بیجواب بودن سؤالها دلالت دارد. Blowin' in the Wind در ظاهر به معنی وزیدن در باد را میدهد. ولی جمله:The answer, my friend, is blowin' in the wind بیشتر به معنی این است که پاسخ همیشه جایی است که به سادگی قابل دسترس نیست. پاسخ آنجاست و همیشه جواب صحیح انجایی نیست که تصورش را میکنیم. در سال 1999 ترانه وارد تالار افتخارات جوایز گرمی شد و در سال 2004 نیست رتبه 14 لیست 500 ترانه برتر تمام دوران ها را کسب کرد.
این آهنگ توسط صدها خواننده دیگر به زبان انگلیسی و زبانهای دیگر بازخوانی شده است که معروفترین آنها عبارتند از نیل یانگ، ماربنه دیتریش، الویس پریسلی، استیوی واندر و ... .نکته جالب اینکه اجرای خود باب دیلن هرگز وارد پرفروشترین آهنگهای سال نشد ولی اجرای استیوی واندر از این آهنگ وارد ده آهنگ پرفروش سال 1966 گردید.
در ضمن تا یادم نرفته باید بگویم که این اهنگ همان آهنگی است که در فیلم فارس گامپ شخصیت جنی در یک کلوب با گیتار بهطور نیکد! میخواند. همان صحنه ای که فارستگامپ غیرتی میشود و برنامه او را به هم میزند.
متن ترانه:
Blowin' In The Wind How many roads must a man walk down
Before you call him a man?
Yes, 'n' how many seas must a white dove sail
Before she sleeps in the sand?
Yes, 'n' how many times must the cannon balls fly
Before they're forever banned?
The answer, my friend, is blowin' in the wind,
The answer is blowin' in the wind. How many times must a man look up
Before he can see the sky?
Yes, 'n' how many ears must one man have
Before he can hear people cry?
Yes, 'n' how many deaths will it take till he knows
That too many people have died?
The answer, my friend, is blowin' in the wind,
The answer is blowin' in the wind. How many years can a mountain exist
Before it's washed to the sea?
Yes, 'n' how many years can some people exist
Before they're allowed to be free?
Yes, 'n' how many times can a man turn his head,
Pretending he just doesn't see?
The answer, my friend, is blowin' in the wind,
The answer is blowin' in the wind.
ترجمه ترانه:
ترجمه ترانه بر گرفته از وبلاگ کیاسلار
چقدر دیگه مونده تا ما آدما، واقعا آدم شیم؟
کبوتر سفید از چند دریا باید رد شه تا بالاخره یه جایی آروم بگیره؟
تا کی باید توپ و تانک شلیک شه؟ بالاخره اینا کی جمع میشن؟
کسی به جواب این سوالا دسترسی نداره، دوست من.
کسی به جواب اینا دسترسی نداره.
مگه یه کوه قبل از اینکه فرسایش پیدا کنه و از بین بره، چقدر عمر میکنه؟
مگه یه آدم چقدر عمر میکنه؟، پس دیگه کی قراره آزاد باشه؟
مگه یه آدم چند بار میتونه سرش رو برگردونه و وانمود کنه که چیزی ندیده؟
کسی به جواب این سوالا دسترسی نداره، دوست من.
کسی به جواب اینا دسترسی نداره.
برای اینکه آسمون رو ببینی،
مگه چند بار نیازه که سرت رو بالا بگیری؟
برای اینکه بتونی صدای گریه مردم رو بشنوی،
مگه چند تا گوش باید داشته باشی؟
دیگه چند نفر باید بمیرن تا بفهمیم که جون آدمهای زیادی گرفته شده؟
کسی به جواب این سوالا دسترسی نداره، دوست من.
کسی به جواب اینا دسترسی نداره.
آهای دختر مصری!
آهنگساز گمنام و باستانی از مردم آسیای صغیر که برای اولین بار ترانهای را به نام Misirlou سرود تا آن را در جشنی برای برداشت محصول و یا ازدواج یکی از دوستانش اجرا کند، هیچگاه نميتوانست تصور کند که روزی نسخهای متفاوت از ترانهاش در عنوانبندی یک فیلم استفاده شود، در جشنها و مراسم مختلف مردمی اجرا گردد و روزی تبدیل به یکی از معروفترین ترانههای یونانی در جهان گردد.
Misirlou در زبان یونانی به نام دختر مصری است. این آهنگ از آسیای صغیر و امپراتوری عثمانی به ترکیه و مصر رفته و در هر کدام از این کشورها تبدیل به آهنگ فولکلور و مردمی شده است که در جشنها و مراسم مختلف مردمی اجرا میشود.
قدیمی ترین نسخه ضبطشدهای که از آن اکنون موجود میباشد، در حوالی سال 1930 در نیویورک توسط Michalis Patrinos ،خواننده یونانی، اجرا شده است.
در سال 1941 Nick Roubanis، خواننده امریکایی-یونانی تبار، نسخه جاز این آهنگ را نوشته و اجرا کرد. همچنین در سال 1944 تنها اجرای عربی این آهنگ توسط خواننده لبنانی Clovis el-Hajj با نام ""amal" ساخته شد. در دهههای 40 و پنجاه میلادی اجراهای متفاوتی از آن که توسط خوانندگان یونانی، ارمنی و آمریکایی سروده شدهبود، در کلوبهای نیویورک شنیده میشد.
در سال 1962 Dick Dale در نتیجه یک شرطبندی با یکی از شنوندگان آثارش، نسخهای متفاوت از این آهنگ را توسط گیتار اجرا کرد که تبدیل به یکی از پرطرفدارترین اجراهای انجام شده از این آهنگ گردید.
خوانندگان و گروههای زیادی این آهنگ را اجرا کردهاند که از میان آنها ميتوان از Beach Boys، Agent Orange ،Connie Francis، Danai ، Seymour Rexite، Rabbi Abulafia، The CardinalsKorla Pandit ،Enoch Light و Martin Denny نام برد.
در سال 1994 Quentin Tarantino به پیشنهاد Boyd Rice از این آهنگ برای عنوانبندی شاهکار خود به نام Pulp Fiction استفادهکرد.
در مارس 2005 Q magazineاجرای Dale از این آهنگ را در رتبه 89 از 100ترک برتر گیتار قرار داد.
از این آهنگ به غیر از فیلم Pulp Fictionدر موسیقی متن فیلمهای بسیاری استفاده شده است که از معروفترین آنها میتوان به سری فیلمهای Taxi و فیلم Ocean's Thirteen اشاره کرد.
منابع:
http://www.dinosaurgardens.com/archives/297
http://en.wikipedia.org/wiki/Misirlou
مبارکها باشه آقای وحیدی
خب. به خوبی و خوشی و دیشب مراسم عروسی هادی و همسرش خانم اسرافیلی برگزار شد. من زیاد اهل عروسی رفتن و نصفه شب دنبال کاروان عروسی کورس گذاشتن با جماعت نیستم. ولی مراسم دیشب جزو معدود مراسمی بود که رفتم و کورس گذاشتم که درکنار بروبچّههای دیگه واقعن خوش گذشت. امیدوارم هادی و همسرش در کنار هم زندگی شاد و پرباری داشتهباشند و خوشبختی رو برای هم معنی کنند.
پ.نوشت:
در ضمن تا یادم نرفته باید بگم که این اولین ازدواج دو وبلاگنویس در زنجان بود.
مردی که اونجا نبود
در سال 2006 در فیلم The Prestige در نقش Nikola Tesla
در سال 1976 در فیلم The Man Who Fell to Earth نقش یک موجود بیگانه که از فضا به زمین میآید،
در سال 1983 در فیلم Merry Christmas, Mr. Lawrence در نقش سرهنگ Jack Celliers
در سال 1988 آخرین وسوسه مسیح و سال 1992 در فیلم Twin Peaks: Fire Walk With Me. همچنین برای نقش ژوکر در فیلم بتمن کاندید شده بود که خوشبختانه، هزاربار خوشبختانه این کار انجام نشد و جکنیکولسون بیهمتا با قبول بازی در آن فیلم نقش ژوکر را جاودانه کرد.
متن ترانه به طور آشکاری از شعر ترانه کودکانهای به نام "The Psychoed" که توسط William Hughes Mearns سروده شده است، الهام گرفته شدهاست:
دیروز بالای پلّهها
مردی را ملاقات کردم،
مردی که آنجا نبود
مردی که امروز دوباره آنجا نبود
ایکاش میتوانست از اینجا برود.
این شعر شما را به یاد چند ترانه و فیلم می اندازد؟
مردی که دنیا را فروخت | The Man Who Sold the World We passed upon the stair, we spoke of was and when Although I wasn't there, he said I was his friend Which came as some surprise I spoke into his eyes I thought you died alone, a long long time ago Oh no, not me I never lost control You're face to face With The Man Who Sold the World I laughed and shook his hand, and made my way back home I searched for farm and land, for years and years I roamed I gazed a gazley stare at all the millions here We must have died along, a long long time ago Who knows? Not me We never lost control You're face to face With the Man who Sold the World |
اسباب کشی معکوس
خب. ما برگشتیم. چی؟ چی شد که رفتیم؟ چی شد که برگشتیم؟ دست از پا درازتر رفتیم یا دست از پا درازتر برگشتیم؟ ها؟. یه ماه پیش واسه وارد شدن به بلاگر دچار مشکل شده بودم که تصمیم گرفتم تا رفع مشکل برم وردپرس. الان وردپرس هم دچار مشکل شده و تنها با اولتراسرف امکان وارد شدن به وردپرس هست. خب. وقتی با اولتراسرف باید وارد وردپرس بشم میرم وارد بلاگر میشم که خونه اصلیام محسوب میشه. همین!
یه جورایی به اینجا عادت کردم. قلقاش هم اومده دستم. تو وردپرس زیاد راحت نبودم. حوصله و وقتش رو هم نداشتم که وقت بگذارم و قلق اش بیاد دستم. همین که بتونم فرصت نوشتن و مطالعه رو پیدا کنم کلّی هنر کردم.
ام بی سی پرشیا
خب. روز چهار شنبه 19 تیر ماه 1387شبکه امبیسیپرشیا به سلامتی وخوشی و مبارکی رفت روی آنتن و با برنامه پخش سه فیلم سینمایی با زیرنویس فارسی در روز و تکرار آنها در همان روز در خدمت هموطنان عزیز و گرامی و دوستداشتنی خواهدبود. در خلال چند روز گذشته که به طور سرسری توانستم چند لحظه از چند فیلم پخش شده را ببینم نکات زیر توجهم را جلب کرد:
- فیلمهای پخش شده در ردیف فیلمهای درجه دو و سه هالیوود هستند و تکوتوک میتوان فیلمی قابل توجه در بین آنها پیدا کرد.(به طور مثال تنها فیلم قابل توجه که این چند روزه پخش شد باید از فیلم The Wind That Shakes the Barley اثر کنلوچ نام برد). در نظر گرفتن این نکته ضروری است که این شبکه به تازگی به راه افتاده و در مرحله جذب مشتری است و در این جور مواقع معمولن برای بازارگرمی بهترین جنسها به مشتریان عرضه ميشوند.
- زیرنویسها افتضاح به تمام معنی هستند. اکثرن از دستورزبان و خط عربی بهره بردهاند و غلط املایی و ترجمهای بیداد میکنند. مشت نمونه خروار:در فیلم آقا وخانم اسمیت در صحنهای که در اتوبان میگذرد بردپیت و آنجلیناجولی از دست حملهکنندگان به خانهاشان فرار کردهاند و بردپیت مشغول رانندگی است. برد نگاهی میکند به آینه و متوجه سه فروند بیام دبلیو مشکی رنگ میشود که در حال تعقیب آنها هستند. برمیگردد و به آنجلینا می گوید:”We got company”. مترجم محترم شبکه ام بیسی این جمله ساده به معنی این که “مهمون داریم” و “یا چندنفر دنبالمونن” را ترجمه کرده ”ما یک شرکت داریم” !!!!! ویا در آخر فیلم که بردپیت و آنجلیناجونی کنارهم نشسته و در حال مصاحبه با شخص سوم هستند، مصاحبهگر به آنها میگوید که :”you can handle this” به معنای این که شما از عهدهاش برمیآیید که مترجم محترم ترجمه کرده:شما میتوانید آن را جابجا کنید!!!. نمونهها بیشمارند یک نمونه غلط املایی فجیع هم مشاهده شد که غرایز را غرایض نوشتهبودند.
- شیطنت گردانندگان شبکه در انتخاب و پخش فیلمها با انتخاب فیلم اسکندر ساخته الیوراستون که آشکارا فیلمی ضد ایرانی است مشخص شد. به تدریج باید منتظر پخش فیلمهایی از قبیل 300 و بدون دخترم هرگز و… هم باشیم.
- اکثر فیلمها با حذف صحنههای بیناموسی سخت پخش میشوند و صحنههایی با بیناموسی نرم سانسور نمیشوند. توضیح:منظور از صحنههای بیناموسی سخت همان صحنههایی است که اغلب در […] میگذرند و در اکثر موارد دو نفر مشغول[…] هستند. صحنههای بیناموسی نرم شامل صحنهها و لحظههایی است که در آنها ابراز احساسات دو نفر به یکدیگر با انجام عمل […] به نمایش در میآید.(چی؟ مجبورم!)
- نتیجهگیری:در زمانی که دستفروشان محترم در کنار پیادهروها مشغول فروش دیویدی فیلمهای روز دنیا با زیرنویس فارسیی که به مراتب بهتر از زیرنویس فیلم های امبیسیپرشیا هستند و همچنین دچار سانسور صحنههای بیناموسی سخت و نرم نیستند، آیا کسی رغبت تماشای فیلمهای درپیتی این شبکه را خواهدداشت؟
زندگی شیرین
این آهنگ برای اولین بار توسط خواننده اسطورهای فرانسه ادیت پیاف در سال 1946 به زبان فرانسه اجرا شد. شعر آن توسط خود ادیت پیاف سروده شده و ملودی آن توسط لویی گوگلیمی نوشتهشدهبود. ادیت و لویی هیچگاه نمیتوانستند تصور کنند که این آهنگ این قدر محبوب و پرطرفدار خواهدشد. نسخه انگلیسی آن بعدها توسط خوانندهای به نام مارک دیوید سروده و اجرا شد. این آهنگ توسط شونصدهزار خواننده دیگر هم اجرا شدهاست. کسانی از قبیل لویی آرمسترانگ (نسخهای که میشنوید)، خولیو ایگلسیاس (از اون پسره سوسولش حالم به هم میخوره)، اودری هپبورن فقید (ما به ایشون ارادت خاص داریم)، بتمیلر(نمیشناسینش؟)، چارلز آزناور (مخلصیم!)، سلین دیون (با اون دماغ درازش!)، دین مارتین (رفیق جری لوییس خودمون)، سیندی لوپر (اینیکی رو هم نمیشناسینش؟)، مارلنه دیتریش (هنرپیشه افسانهای آلمانی)، الا فیتزجرالد (این یکی رو هم من نمیشناسمش) و ... . در سال 2007 فیلمی که به همین نام توسط Olivier Dahan ساخته شد که زندگی ادیت پیاف را به تصویر کشید. Marion Cotillard برای ایفای نقش پیاف از سن 19 سالگی تا 47 سالگی جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش زن را در سال 2007 برد. هم چنین این آهنگ در سال 1998 جایزه گرمی تالار افتخارات را بردهاست.
برای این که در مورد لویی آرمسترانگ اطلاعاتی کسب کنید، میتوانید به اینجا واینجا و اونجا مراجعه کنید. بازهم در این صفحه میزبان لوییارمسترانگ خواهیم بود.
زندگی شیرین وقتی مرا در بر میگیری، | La vie en rose |
اگه یه قایق بودی
یه حاشیه کمی جالب: کتی آهنگی خوانده به نام "Nine Million Bicycles". در قسمتی از این ترانه میخواند:"ما 12 میلیارد سال تا لبه دنیا فاصله داریم، این یه حدسه، کسی نمیتونه بگه حقیقت داره، ولی من میدونم که همیشه با تو خواهم موند." این شعر موجب شد که یک منتقد بیکار در روزنامه گاردین به کتی گیر بده که این شعر با واقعیتهای کیهانشناسی مطابق نیست و ملت بیکار هم کلْی نامه به روزنامه میفرستند در موافقت یا مخالفت با این شعر. کتی هم که در مدرسه عضو باشگاه ستاره شناسی بود، پاشد رفت به BBC و در یه برنامه شرکت کرد و ترانه را دوباره اجرا کرد و شعر آن را رو این طور اصلاح کرد:" ما 13.7 میلیارد سال تا لبه کیهان قابلدید فاصله داریم، که تخمینی خوب با خطاهای موردقبوله و دانشمندان هم میگن که همینطوره، اما با دانشی با معلومات قابل دسترس و اطمینان به درست بودن اون، میتونم پیشبینی کنم که همیشه با تو خواهم موند!" و دهن همه مخالفها و همین ُطور موافقها رو با هم بست!
رکورد اجرای کنسرت در عمیقترین عمق زیرآب در عمق 303 متری دریای شمال با اجرای که کتی در 2 اکتبر 2006 انجام داد متعلق به کتی و گروهشست. با این کار اسمش در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد. (البته این رکورد سال 2007توسط یه گروه لهستانی شکسته شد.) همچنین در 7 جولای 2007 هم در کنسرت Live Earth که بهطور زنده و همزمان در چندشهر بزرگ دنیا برای مقابله با گرم شده زمین اجرا شد، در کنسرت هامبورگ آهنگی را اجرا کرد.
در فیلم Grindhouse آخرین ساخته کوئنتین جانتارنتیون و رابرت رودریگوئز،در بخش Don't که یه آنونس قلّابی است نقش یه جنازه رو بازی میکنه که با تبر کلهاش را به دو نیم کردهاند!
تازهترین آلبوم او به نام pictures در اول اکتبر سال 2007 به بازار آمد. کلیپ این ترانه را هم میتوانید اینجا ببینید. خود آهنگ را هم میتوانید از اینجا دانلود کنید:
اگر کابوی بودی، دنبالت میاومدم. اگر یه تیکه چوب بودی، روی زمین میخات میکردم. اگر یه قایق بودی، میروندمت تا ساحل. اگر رودخونه بودی، توی تو شنا میکردم. اگر یه خونه بودی، تمام روز رو توی تو زندگی می کردم. و اگر واعظ بودی، روش زندگیم رو عوض ميکردم. بعضیموقعها من به سرنوشت معتقدم، اگر تو زندان بودم، فراریام میدادی. بعضیموقعها من به سرنوشت معتقدم، اگر گرسنه بودم، بهم غذا میدادی. اگر کابوی بودی، دنبالت میاومدم. | If you were a cowboy I would trail you, If you were a piece of wood I'd nail you to the floor. If you were a sail boat I would sail you to the shore. If you were a river I would swim you, If you were a house I would live in you all my days. If you're a preacher I'd begin to change my ways. Sometimes I believe in fate, If I was in jail I know you'd spring me, Sometimes I believe in fate, If I was hungry you would feed me, If you were a cowboy I would trail you, |
فاصله گذران
آهنگ این هفته به نام Interlude رو از یکی از ترانههای هنرپیشه و خواننده خوشصدای آمریکایی به نام Timi Yuro انتخاب کردم. Rosemary Timotea Yuro در سال 1940 در شیکاگو به دنیا آمد و در سال 2004 درگذشت. معروفترین ترانه او Hurt نام داره. از آلبومهای او میتوان به آلبومهای Hurt! (1961)، What's a Matter Baby (1962)، Timi Yuro (1962)، Soul! (Liberty, 1962)، Let Me Call You Sweetheart(1962)، Make the World Go Away (1963)، ، In the Beginning (1968)، Today (1982)، For Sentimental Reasons (1983) میتونم اشاره کرد. آهنگ Interlude ساخته آهنگساز معروف فرانسوی ژرژ دلرو است.
Interlude در موسیقی به ایست و فاصله بین دو پرده گفته میشود. در فیلم interlude که در سال 1968 به کارگردانی Kevin Billington ساخته شده است، و این ترانه نیز به همین فیلم تعلق دارد، استفان رلتز، با بازی Oskar Werner ، رهبر ارکستری است که بعد از انجام مصاحبهای تند و تیز در یک روزنامه برای ادامه کار خود دچار مشکل میشود. در فاصله بین بیکاری و شروع به کار دوباره، عاشق خبرنگاری به نام سالی،با بازی Barbara Ferris میشود که این عشق با توجه به اختلاف سن و این که زلتر مردی جاافتاده و همسردار است، چالشی برای آن دو محسوب میشود. این ترانه از زبان سالی روایت میشود.
کاستی دارم که در سالهای دهه پنجاه شمسی از روی رادیو ضبط شدهاست. برنامهای از رادیو، احتمالن شبهای پنجشنبه، پخش میشدهست که ترانههای روز آن زمان را با ترجمه متن و معرفی خواننده پخش میکردهاند. (یه جور پارانویید اندرویید رادیویی!). این آهنگ interlude را هم برای اولین بار روی این کاست شنیدم و به قولی دلباخته او شدم. خیلی هم به دنبال نسخه با کیفیت و دیجیتالی آن گشتمو جالب ست بدانید که تنها آهنگی است که در شبکه تورنت پیدا نکردم. بعد از جستجوی بسیار به طور تصادفی روی یک سایت چینی پیدا کردم و حالا هم لذّت گوش دادن به آن را با شما قسمت میکنم. خیلی دوست دارم اطلاعات بیشتری در مورد آن برنامه رادیویی کسب کنم. خوشحال میشوم اگر کسی اطّلاعات خودش را در این مورد با من به اشتراک بگذارد. ترجمه این ترانه را هم از روی همان برنامه با کمی تغییرات نوشتم. از آنجایی که هیچ اطّلاعی در مورد مترجم ان ندارم، همین جا و پیشاپیش از ایشون عذرخواهی میکنم که بدون اجازه از ترجمهاش استفاده کردم.
آنچه که اکنون چون فاصلهای گذران است... زمان همچون رویا و خیال است. و تو در این لحظه زودگذر از آن من هستی. بیا تا با شتاب این رویا را دریابیم، رویایی که درخشش و گیرایی شراب را دارد. عزیزم! آیا کسی از این واقعیّت آگاه است؟ یا چیزی است که زاده خیال من و تو دو دلداده است؟ آیا آنچه که اکنون چون فاصلهای گذران است آیا میتواند آغاز یک عشق باشد؟ به تو عشق ورزیدن همچون دنیایی زیبا و شگفتانگیز است. و بیش از آن است که قلب من را یارای تحمّل آن باشد. عزیزم برای دلباخته تو تمام دنیا رنگ دیگری دارد. دوست داشتن تو باعث میشود برای همیشه جوان بمانم. نه، هیچ کس نمیداند به راستی چه هنگام عشق به پایان میرسد، پس تا آن هنگام تو ای دلخواه من، ترکم نکن. زمان همچون رویا و خیال است. و تو در این لحظه زودگذر از آن من هستی. بیا تا با شتاب این رویا را دریابیم، رویایی که درخشش و گیرایی شراب را دارد. عزیزم! آیا کسی از این واقعیّت آگاه است؟ یا چیزی است که زاده خیال من و تو دو دلداده است؟ آیا آنچه که اکنون چون فاصلهای گذران است آیا میتواند آغاز یک عشق باشد؟ آیا آنچه که اکنون چون فاصلهای گذران است آیا میتواند آغاز یک عشق باشد؟ | interlude Time is like a dream And now for a time you are mine Let's hold fast to the dream That tastes and sparkles like wine who knows if it's real Or just something we're both dreaming of What seems like an interlude now could be the beginning of love? Loving you is a world that's strange So much more than my heart can hold Loving you makes the whole world change Loving you I could not grow old No, nobody knows when love will end So till then, sweet friend Time is like a dream And now for a time you are mine Let's hold fast to the dream That tastes and sparkles like wine who knows if it's real Or just something we're both dreaming of What seems like an interlude now could be the beginning of love? What seems like an interlude now could be the beginning of love? |
اسبابکشی
همون بارانی آبی همیشگیات
خب. به خدا آدم تنبلی نیستم. مطالب زیادی برای نوشتن داشتم که با گذشت زمان سوختند. اگر مطلبی به ذهنات رسید و نوشتی و پست کردی تو وبلاگت که هیچ. وگرنه وقتی ده دقیقه گذشت و رفت و ننوشتی،اونوقته که مطلب سوخته و از بین رفته. حالا چرا من نمینوشتم؟ به یه دلیل خیلی ساده. بلاگر لعنتی تو آي اسپی لعنتی که ازش استفاده میکنم دچار elephant sh*t شده. حالا امروز رفتم و از یه جای دیگه کارت گرفتم و الان دارم مینویسم.
یکی از خوانندگان وبلاگم در مورد ترجمه ترانه بنگبنگ اشاره کرده بود که hit the groumd معنی از اسب افتادن رو می ده که من اون رو خطا رفتن تیر ترجمه کردهبودم. با توجه به این که در سطرهای اول ترانه اشاره می شه که سوار به اسبهای چوبی بودیم، به نظر من از اسب افتادن ترجمه بهتریه. از ایشون تشکر میکنم.
قبل از هر چی باید از مسخ تشکر کنم که من رو درگیر این آهنگ کرد. یه جورایی سر ترجمهاش گیر کردم. با این که به نظر میاد ترجمهاش ساده باشه، در آوردن ظرایف اون کار خیلی سخت بود که مطمئنم نتونستم از عهده اون بر بیام. اگر کسی متوجه اشکالی تو اون شد بهم خبر بده تا اصلاح کنم. قبلن در همین صفحه درمورد لئونارد کوهن نوشته بودم. مطلبی رو به نام گم شده بودم من هم میتونید اینجا از روزنامه اعتماد بخونید. مجلّه مرحوم هفت هم در شماره 45 که اخرین شماره قبل از توقیفش بود، مطالب خوبی در مورد لئونارد کوهن داره که مطلب حمیدرضاصدر رو به نام "تو پیر و چروکیده و من هفده ساله" توصیه میکنم.
ترانه داستانیست درباره یک عشق سهجانبه ویا به نوعی چهارگانه، که توسط یکی از زوجها که با دیگری درگیر است نوشته شدهاست. متن شعر دارای ابهامی عمدی است که برداشت و تفسیر را در مورد آن سخت میکند. نکتهای در مورد این ترانه به ذهنم رسیده که چرا باید شخصی مثل لئونارد کوهن چنینی نامهای را بنویسد؟ در سطری از ترانه میگوید که میخواستم ببینم حالت بهتر شده یا نه. گویی برای فرار از عذاب وجدان در قبال کاری که انجام داده و بهطور قطع و یقین نیز میداند که مقصر بوده این نامه را نوشته. حالا چرا مقصر بوده؟ مگر چکار کرده؟ آیا نمیشود برداشت کرد که اوهم به سراغ همسر همان شخص رفته و او را از راه به در کرده؟ آیا جین همان همسر او نیست؟ آیا علّت این که مخاطب از همه دور شده و در عذلت زندگی میکند، لئونادر کوهن نیست؟ همه این ها فقط یک برداشت است. جاهایی از ترانه این نظرات را رد میکند ولی جایی دیگر آنها را تقویت میکند. این که در ایستگاه قطار به دنبال لیلی مارلین بوده میرساند که مخاطب احتمالن تنهاست. و این که در ترانه به روشنی از جین و همسرم به طور جداگانه نام میبرد میرساند که جین و همسر لئوناردکوهن دو شخص مجزا هستند. ترانه به قدری بی انتها و گنگ به نظر میرسد که میشود ساعتها نشست و در مورد آن فکر کرد. به نظر من برای درک کامل آن بایستی رمان Beautiful Losers از خود لئوناردکوهن را خواند. شاید مطالعه آن جرقهای باشد برای فهم بهتر این ترانه را. (در منابع زیادی دیدم که به طرح مشترک این ترانه و رمان اشاره شده است). در متن از you نام برده شدهست که مشخص نیست مخاطب آن مرد است یا زن. امّا در جایی از you به عنوان برادرم نیز یاد میشود. شخصیت دیگر عبارتست از "همسرم"، که لزومن "جین" نیست. خیلی دوست دارم اینطور برداشت کنم که جین همسر مخاطب نامه است!(نظر بازیگوشانه و مزخرفیه!). راه برای تفسیر و برداشتهای متفاوت باز است.
خودش در جایی گفته:"هیچگاه نتوانستم احساس کنم که این ترانه را تمام کرده و مهر و موم کردهام، هیچ گاه احساس نکردهام که پرداخت خورده و تکمیل شده است. این ترانه و ترانه 'Bird on the Wire' دو ترانهای هستند که هیچگاه نتوانستهام به طور موفقیتآمیزی تمام کنم، ولی به اندازه کافی برای اجرا خوب هستند. این ترانه یکی از بهترین آهنگهایی است که تا حالا نوشتهام، ولی شعرش بسیار اسرارآمیز و ناواضح است."
همانند بسیاری از ترانههای کوهن این ترانه نیز بر اساس داستانی واقعی نوشته شدهاست. در سال 1994 کوهن در مصاحبهای با رادیو BBC اظهار کرد که فراموش کرده است نفر سوّم کیست:"مشکلی که با این ترانه دارم اینست که به یاد ندارم مثلث عشقی واقعی شامل چه کسانی میشد. در واقع، البته خود من هم درگیر بودهام. همیشه این احساس رو داشتهام که یک مرد نامرئی در حال اغواکردن زن همراه منست. حالابه یاد نمیآورم، خواه او دیوی بود که به شکل انسان درآمده و خواه این که صرفن خیالاتی بوده که من داشتم. همیشه این احساس را داشتم که ممکنست رابطه موردنظر را در رابطه زوج دیگری دیده باشم و یا شکلی از اینگونه رابطه در ازدواجم وجود داشته است. کاملن به یاد ندارم، ولی این احساس را داشتهام که همیشه شخص سوّمی بوده، بعضی اوقات آن شخص من بودهام، بعضی اوقات مرد دیگری بوده و بعضی اوقات زن دیگری".
در جایی از متن ترانه لئونارد کوهن به لیلیمارلین اشاره میکند: رفته بودی ایستگاه تا همه قطارها را بگردی، اما بدون لیلی مارلین بازگشتی...". لیلیمارتین نام ترانه عاشقانهای است که در خلال جنگ جهانی اوّل توسّط شخصی به نام هانس لیپ سروده و توسط Lale Andersen. اجرا شد. در زمان جنگ دوّم جهانی، رادیو بلگراد که توسط ارتش آلمان برای اروپا و آفریقا برنامه پخش میکرد، چندبار این آهنگ را پخش کرد. سربازان دو طرف درگیر جنگ این آهنگ را شنیدند و پسندیدند و تبدیل شد به یکی از محبوبترین ترانههای آن زمان. این آهنگ به زبان های مختلف و توسط خوانندههای مختلف اجرا شده است. نسخهای که مارلنه دیتریش از این ترانه اجرا کرده اکنون بسیار معروف و در دسترس می باشد. همچنین در سال 1980 رینروارنرفاسبیندر فیلمی در مورد این ترانه وخواننده اصلی اون که همانا Lale Andersen بوده، ساخت.
ولی چرا لئونارد کوهن در این ترانه به لیلیمارلین اشاره کرده؟ به نظر من وقتی هنرمند آنتیک و old fashionی مثل لئونارد کوهن وقتی قصد دارد که از یک زن اثیری نام برد باید هم به سراغ عشق دوران نوجوانی خودش که ترانهای را در موردش از رادیو شنیده برود. خوش به حالش. حداقل میداند به دنبال چه کسی میگردد.
همون بارانی آبی همیشگیات
اوایل زمستانست، ساعت چهار صبح.
این نامه را برایت مینویسم تا ببینم حالت بهتر شدهست یا نه.
نیویورک سرد است، ولی جایی را که در آن زندگی میکنم، دوست دارم.
شام گاه، در خیابان کلینتون صدای موسیقی میآید.
شنیدم که خانه کوچکات را وسط صحرا ساختهای،
حالا که زندگی پوچی داری، امیدوارم که خاطراتش رو خوب حفظ کنی.
خب، جین یه دسته از موهای تو را نگهداشتهاست.
گفت آنها را شبی که تصمیم گرفتی صادق باشی و بروی به او داده ای.
حالا بگو بدانم که آیا واقعن صادق بودی؟
آه، آخرین باری که تو را دیدیم، خیلی پیر شده بودی.
شانه بارانی آبی همیشگیات پاره بود.
رفته بودی ایستگاه تا همه قطارها را بگردی،
اما بدون لیلی مارلین بازگشتی...
و بدینسان همسرم را جزئی از زندگیات کردی.
و وقتی که به نزدم آمد، همسر کسی نبود.
تو را میبینم با شاخه گلسرخی میان دندانهایت.
درست مثل یک کولی لاغر دزد.
خب،جین هم بیدار شد
سلام میرساند.
و حالا به تو برادرم، چه بگویم؟
قاتلم چه میتوانم به تو بگویم؟
فکر میکنم دلتنگتام، فکر میکنم بخشیدهام تو را.
خوشحالم که تو، جانشین من بودی.
اگر زمانی به نزد من و یا جین آمدی،
دشمنات خوابیده است و همسرش آزاد.
خب، و متشکرم از اینکه نگرانی را ریودی از چشمانش
تصور میکردم که نگرانی برای همیشه در چشمانش خواهد بود و هیچوقت تلاشی نکردم برای زدودن آن،
خب، و جین یه دسته از موهای تو را نگهداشتهاست.
گفت آنها را شبی که قصد ترککردن داشتی به او دادی.
ارادتمند - ل. کوهن
it's four in the morning, the end of December
I'm writing you now just to see if you're better
New York is cold, but I like where I'm living
There's music on Clinton Street all through the evening.
I hear that you're building your little house deep in the desert
you’re living for nothing now, I hope you're keeping some kind of record.
Yes, and Jane came by with a lock of your hair
She said that you gave it to her
That night that you planned to go clear
Did you ever go clear?
Ah, the last time we saw you you looked so much older
your famous blue raincoat was torn at the shoulder
you’d been to the station to meet every train
and you came home without Lili Marlene
And you treated my woman to a flake of your life
And when she came back she was nobody's wife.
Well I see you there with the rose in your teeth
One more thin gypsy thief
Well I see Jane's awake --
She sends her regards.
And what can I tell you my brother, my killer
what can I possibly say?
I guess that I miss you, I guess I forgive you
I'm glad you stood in my way.
If you ever come by here, for Jane or for me
Your enemy is sleeping, and his woman is free.
Yes, and thanks, for the trouble you took from her eyes
I thought it was there for good so I never tried.
And Jane came by with a lock of your hair
She said that you gave it to her
That night that you planned to go clear
Sincerely, L. Cohen