وقت اسبابکشی خیلی چیزها را نمیتوان جمع کرد، توی نایلون پیچید، دورش را چسب زد و گذاشت داخل جعبههای مقوایی و رویش نوشت شکستنی است با احتیاط حمل شود. نمیتوانی لحظههایی را که داشتی. بریزی توی شیشههای کوچک مربّا و درشان را ببندی و با خودت ببری به خانه جدید و هر وقت دلت تنگ شد یکی را برداری و بگیری جلوی نور پاییز عصرگاهی و رقص رنگها و نورها را ببینی و شاد شوی. نمیتوانی بوی خانه، گرمای مطبوعی که وقتی در زمستان هنگام ورود به خانه به استقبالت میآمد و آن حسّ امنیّت و آرامش و آسودگی را برداری و با خودت ببری. آن پنجره و صبحهای برفی و عصرهای بارانی و رقص ابرهای سفید نیز بردنی نیستند. همان جا میمانند. همه اینها متعلق به زمان و مکانی هستند که بودی و همان جا میمانند تا در زمان و مکان دیگری بتوانی از نو خلقشان کنی و درونشان فرو روی.
چرا مارکوس اورلیوس هنوز آموزگار آرامش در زمان بحران است؟
-
در جهانی که هر روز با بحران تازهای از خبرها، رقابتها و اضطرابهای شغلی
روبهرو میشویم، کمتر کسی به یاد میآورد که دو هزار سال پیش، امپراتوری با
دغدغه...
۲ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر