باد ما را خواهد برد


- آقای اژدها . بنده یه شوالیه بدبختم که بچه هام یتیم ان . دنبال یه همسر برای خودم می گردم.اون آقا کوره که اون پایین نشسته نشانی اینجا رو داده بهم. گفت شما تو اینجا از یه شاهزاده خانم طلسم شده محافظت می کنید که طلسم اش فقط با اولین بوسه عشق یه شوالیه بدبخت می شکنه. از اون جایی که بنده قبلا یه دهقان ساده بودم و برای اولین باره که لباس شوالیه گری به تنم کردم و از آداب شوالیه گری چیزی نمی دونم و شدیدا هم عاشق شاهزاده خانمی که اونجا رو تخت خوابیده ، شدم و از اونجایی که نه توان مبارزه با شما رو دارم و نه آداب مبارزه با شما رو می دونم ، لطف کنید این یه بار رو بی خیال بشین و اجازه بدین من اون شاهزاده روماچ بکنم و طلسم اش رو بشکونم و با خودم ببرم. خدا عوض ات بده . خیر ببینی .
- چی داری می گی ؟ من که اژدها نیستم ، مرتیکه [ …] . من شاهزاده خانمم . اونی که اونجا روی تخت خوابیده اژدهاس . هزار سالیه که از شوالیه ها خبری نشده ، خسته شده رفته یه دقیقه روی تخت خواب من استراحت بکنه . تو هم گمشو برو دیگه این ور ها پیدات نشه. دفعه بعد هم قبل از این که خواستی بیایی اینجا ، طرز درست پوشیدن کلاهخود رو یاد بگیر تا بتونی درست و حسابی جلوی چشم ات رو ببینی . د برو دیگه ...