ادگارآل‌نپو

« ...بر من که در بدبختی ام – افسوس ، بدبختی ای بسیار واقعی – ببخشایید که در چنین جزئیات دوری به دنبال آرامشی هر چند خرد و گذرا می گردم ... » ویلیام ویلسن ، نوشته : ادگار آلن پو امروز نه سالروز مرگ ادگار آلن پو نه سالروز تولدش . از اونجایی که ما دیشب یه داستان خفن از ایشون خوندیم به اسم : « نقاب مرگ سرخ » که الان یه هفته اسمارودرگیر کرده این مطلب رو به یاد ایشون اینجا می نویسم. تا اونجايي که ميدونم فقط يه کتاب از نوشته هاي ادگار آلن پو تو اين چند ساله چاپ شده به اسم همون داستان « نقاب مرگ سرخ و چند داستان ديگر» با ترجمه کاوه باسمنجي .اما فکر کنم يه کتاب ديگه هم ازش چاپ شده تازگيها که اسمش بايد « داستانهاي باورنکردني ....» نمیدونم چی چی !!!(اسمش خيلي سخته يادم رفت) .جالبه بدونيد که اين کتاب در مورد ماجراهاي تخيلي سفرهاي دريايي يه دريانورد به قطب جنوبه و ژول ورن هم يه داستان بر اساس اون نوشته که متاسفانه اسم اون هم يادم رفته .اما قول ميدم بگردم و براتون پيداش کنم. ( مرده شور اين حافظه ات رو ببرم با اين حافظه و اين مطلب بي سروته ات )