ناسینگ

اين سعیدرفیق اسپشیال( به قول خودش ) ما پونصد سال پیش یه سوتی گرفته از ما ، خیلی دوست داره برای شما تعریف کنه و شما رو هم تو دونستن اون با خودش شریک کنه .اما چرا نمیاد براتون تعریف کنه منم نمیدونم. می تونید از خودش بپرسید.اما اگراز من بپرسید میتونم یه جورایی یه حدسهایی بزنم. گمان کنم می ترسه .حالا از چی می ترسه خدا میدونه. چی ؟از من می ترسه؟از من؟؟؟....یعنی من اینقدر ترسناکم؟من به این خوبی، ماهی ( ماهی که تو آسمونه ، نه اونی که تو رشت و انزلی می فروشن )...تا حالا آزارم حتی به یه مورچه هم نرسیده. باور نمی کنید؟ اگه دروغ گفتم خدا منو بکشه...(نه نکشه ...کورم کنه...نه ...چلاق بشم...اکانتم رو تموم کنه ...ذلیلم کنه...اصلا بی خیال.کاری نکنه با من.اجازه بدین یه بار هم که شده از این لذت و امتیاز بزرگ انسان بودنم استفاده کنم و دروغ بگم.مگه من از بقیه چی کم دارم؟)