« ... او از لحظه هاي خجالت دختر خيلي خوشش مي آمد.كمي به دليل اينكه اين لحظه ها اورا از زناني كه پيشتر شناخته بود متمايز ميكردو كمي هم براي اينكه از قانون ناپايداري زمان با خبر بود ، و اين باعث مي شد كه شرم دوست دخترش در نظر او حتا به چيز گرانبهايي تبديل شود...»
بازي اتواستاپ -نوشته : ميلان كوندرا
مسافر
-
از ته کوچه پیچیدم داخل. قدری جلوتر دیدم مرد و زن و کودکی دارند مسافری را
بدرقه میکردند که حالا داشت آرام ماشینش را حرکت میداد سمت سر کوچه. پسرک
کاسه آب...
۶ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر