بازم خاطرات

( سفینه اى در فضا در اثر برخورد با یك شهاب سنگ دچار حادثه شده و سرنشینانش در فضا پراكنده شده اند.گفتگوى زیر بین دو نفر از اونها كه با مرگ فاصله اى ندارند توسط رادیو ی لباسهاي فضاییشون در حال انجامه)
...- هالیس: وقتی چیزی تمام می شود‌ ، می توانی فرض کنی که هیچ وقت اتفاق نیفتاده است .حالا کجای زندگی تو بهتر از من است؟چیزی که ارزش دارد ، حالا ست .آیا حالای زندگی تو از من بهتر است ؟
- لسپر:بله بهتر است.
- هالیس : چطور؟
لسپر در حالی كه خاطراتش را با دو دست به سينه مي فشرد ، فرياد زد:"چون من افكار و خاطراتم را دارم "...
کالئیدوسکوپ - نوشته : ری برادبری


بعد از تحریر ...و بعدها کوچ به بوشهر و پدر که شهر به شهر به دنبال ما گشته بود . و ما را يافت . قرار گرفتيم . هنوز هم پس از همه اين سالها با کوچکترين صدايی از جايم بلند می شوم . نکند زوزه خمپاره و يا موشک باشد . و ازصدای هواپيما می ترسم . کابوس جنگ هيچگاه مرا رها نمی کند...
از وبلاگ : مرثیه ای براي يك رويا
همان طور که مرا رها نمي کند.