تو مرخصي هم آرامش نداريم. بهم زنگ زدن گفتن كجايي آقا؟چرا نمي آيي سركار ؟جوابيدم كه نا سلامتي تو مرخصي هستيم ها .گفتن خواب ديدي خير باشه. پاشو بيا سركارت .بعد فهميدم كه از اون جايي كه همه چيزمون بايد با همه كس فرق بكنه ، مرخصي هم كه بعد از هزار سال گرفتيم ، مرخصي ساعتي از آب در اومده. بهرحال ما دوباره (شايد هم هزار باره ) برگشتيم و در خدمت هستيم .
حتی در کتاب فارسی اول دبستان
-
حاکمیت اسلامی برای تربیت درست بچهها خیلی دقت کرد و وقت گذاشت؛ در این حد که
حتی در کتاب فارسی اول دبستان، همه مردها ریشو شدند و دخترکی که در باران آمد...
۲۲ ساعت قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر