خواب نگاری- شماره پنج:
مرد، پشت به من، در وسط خیابان ایستادهبود. نیمتنه بالاییاش لخت بود. شلوار پارچهای سفید پوشیدهبود و چهاردست داشت. رنگ پوستش مِسی بود. دستهایش را بالا و پایین و جلو و عقب میبرد. کمی بعد حین فیگور گرفتن عضلات پشتش را دیدم که به شکل توده درهم پیچیدهای از لولههای مِسی بیرون زد. همانند ورزشکاران زیبایی اندام فیگور میگرفت و عضلاتش به شکل لولههای مِسی در هم تنیده و دوباره باز میشدند.
مطالب مرتبط با خوابنگاری:
UP
نفس عمیق
مَکِش
پرشیا
مرد، پشت به من، در وسط خیابان ایستادهبود. نیمتنه بالاییاش لخت بود. شلوار پارچهای سفید پوشیدهبود و چهاردست داشت. رنگ پوستش مِسی بود. دستهایش را بالا و پایین و جلو و عقب میبرد. کمی بعد حین فیگور گرفتن عضلات پشتش را دیدم که به شکل توده درهم پیچیدهای از لولههای مِسی بیرون زد. همانند ورزشکاران زیبایی اندام فیگور میگرفت و عضلاتش به شکل لولههای مِسی در هم تنیده و دوباره باز میشدند.
مطالب مرتبط با خوابنگاری:
0 نظر:
ارسال یک نظر