این مطلب عنوان نداره

امروز صبح هوا به شدت سرد بود.اما ظهر به شدت آفتابی شده بود. داشتم از نهار بر می‌گشتم كه دیدم معاونت شركت ( كه یه جورایی رییس ما هم محسوب می شه ) داره میاد به قسمت ما.وقتی داخل شد .یه نگاه به لامپها انداخت و گفت :« برقتون چرا قطع شده؟» من هم يه نگاه به لامپها انداختم .همشون روشن بودند. كامپيوترهم روشن بود و داشت به شدت شجريان پخش می‌كرد.گفتم :« آقای مهندس .برقها قطع نيست كه! » و به كامپيوتر اشاره كردم.یه نگاه به كامپیوتر انداخت و ديد كه روشنه.پرسید :« پس چرا اینجا تاریكه؟».وقتی‌برگشت و قیافه اش رو دیدم تازه فهمیدم چی‌شده.عینكشون فتوكرومیك تشریف داره و در مقابل اون آفتاب شدید به شدت سیاه شده بود!!!!!....

کور بشم اگه دروغ بگم...همون طوری كه ایشون شده بود......
يه نكته خیلی جالب : دیروز تو اون قسمت fresh blog بلاگر اسم وبلاگ من به عنوان يه وبلاگ تازه نوشته شده بود!!! جالبه !