نيش

همه چيز تو دنياي اونها الکي و تقلبيه. هيچ چيز درست و واقعي نيست. نبايد به چيزي که ميبينن اعتماد کنن . بايد به حوادثي که دوروبرشون اتفاق مي افته دقت کنن .بايد مواظب باشن. مگه پولهايي که هوکر به اون کارآگاه فاسد داد تقلبي نبود؟ مگه اون زنه که تو اون رستوران کار مي کرد نقش بازي نمي کرد؟مگه همه شون نقش بازي نمي کردن؟ عجب تقلبي مي کرد پل نيومن سر بازي پوکر تو اون قطار. عجب کاروکاسبي تقلبي راه انداخته بودن براي اين که سر اون مرتيکه لنگ رو شيره بمالن. دمشون گرم . تو اون دنيا فقط رفاقت و مردونگيه که واقعيه. فقط همينه که براشون باقي مي مونه. فقط همينه که مي تونن بهش اعتماد کنن . چقدر آخرين صحنه فيلم رو دوست دارم. درست مثل خود سينما که سر يه فيلم ،آخرين صحنه رو فيلمبرداري مي کنن و فيلم تموم مي شه و همه اوني ميشن که هستن. همه چيز رو جمع و جور مي کنن. گريمها پاک مي شه . دکورها جمع مي شه .همه با هم خداحافظي مي کنن تا برن و يه جاي ديگه نقش بازي کنن. براي ما هم همين صحنه مونده با لبخند پل نيومن که به يه دنيا مي ارزه ...