هيچ وقت يادم نمي مونه در يخچال رو پشت سرم ببندم
تا حالا صدبار كليد خونه مون رو گم كردم
يه بار هم خودم گم شدم
نشده يه بار بخوام غذا بپزم و اون رو نسوزونم
حتي يه بار هم يادم نمي آد كه شماره تلفن يه نفر رو از بر باشم
به همه انگشتهام يه نخ بستم كه نمي دونم براي چي بستمشون
هميشه خدا يادم ميره زيپ شلوارم رو ببندم
فقط يه بار نمازم رو اول وقت خوندم (اولين نمازي كه خوندم)
ديروز يه نفر تو خيابون بهم سلام داد كه قيافه اش آشنا بود
نشده يه بار سر وقت به قرار هام برسم
كامپيوترم هميشه روشنه
يه زماني يه نفر رو دوست داشتم
اسمش چي بود؟
قرار بود بريم يه جا
قرار بود...
يه لحظه صبر كن...
چي داشتم مي گفتم؟
امروز چندمه؟
رادیو جادی ۱۹۵ – زندگی هکرها: کوین میتنیک قسمت یک از دو
-
گفتیم در دوران جنگ چه کنیم که ساعتهایی برامون بهتر بگذره و گفتین در مورد
هکرهای بزرگ صحبت کنیم. این اولین قسمت از این سری است. توش قصه زندگی کوین
میتینک ،...
۲ روز قبل
0 نظر:
ارسال یک نظر